يکشنبه ۲ دی
بزک نمیر بهار میاد
ارسال شده توسط ابراهیم کریمی (ایبو) در تاریخ : دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۲۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۸۲ | نظرات : ۲۵
|
|
حرف برگردانهای نزدیک
قضیه برمیگردد به مسئلهای که باید حل میشد.چهلمین میزگردی که باید دورش گرد میشدیم برچسب میخوردیم و لباس و ژستهای خاصی که مدنظرشان بود را به خودمان میگرفتیم و وارد گود میشدیم.برای این کار در یک زیر زمین تحت شرایط امنیتی شدید ما مشغول بازی میشدیم.مدیر برنامهها آقای وای به همۀ ما دیکتۀ بازی را روی کاغذهایی مینوشت و ما تنها کاری که بایستی میکردیم این بود که عین آن را بدون تپق زدن و اشتباه خاصی تا واو آخر ادامه بدهیم و بگوییم همین!مثلاً نقش ما نقش آدمهای روشنفکری بود که در جامعهای در نظام اجتماعي بسیار لیبرال زندگی میکردیم در مکالمهای دو به دو افازه وجود میمیراندیم.اولین نمایش مکالمهی من با آقای وای بود.در آنجا همه اسمشان وای بود.ولی او وای سبیلو بود.همچنان که من وای نهنه مرده بودم.او مرد سبیلوی چهارشانهای بودکه کمی خشن و پشن میزد و روبهروی من نشسته و منتظر سوال من بود.آقا وای به نظر شما آزادی چیست؟!-آزادی! مکث و اندکی من و من کردن آقای وای و بعد از یک خمیازۀ دراز،شنیدن بیانات آقای وای که دارد با ناخنش بازی بازی میکند.- آره! آزادی یه چیز خیلی خفنیه!ینی مهمیه دیگه! اسمش سگ داره آدم و بدجوری میگیره.یعنی بایستی چجوری بگم ؟! الان در حال کندن یک تراشهی خیلی نازک از ناخن انگشت اشاره دست چپش است. بازهم یکم من من و دوباره ادامه حرفش -بایستی به بعضی ازگروهها فرصت اظهار نظر و خودنمایی داده بشه وامكان آن داده بشه كه بتونن نظر خودشونو به صورت فردی و زیر نویس و خیلی کم رنگ در پا نوشتهای کتابها و رسانههایی که هیچ مخاطبی ندارن یا مخاطبشان دور از جان بیبخار تشریف دارن بيانكنن.و باز هم من-یعنی منظورتون اینه که شما با آزادی موافقید؟! سینهاش را کمی صاف میکند و به انگشتهای دستش خیره میشود و ادامه میدهد- ولله ما که مأمور شهرداریی بیش نیستیم تو شغل خودمون تا اونجایی که بشه با دیپلماسی لطیف مایهداری حلش کرد از نظر ما آزادی حله ومشکلی نداره یعنی چجوری بگم آزادی باید قطره چکانی باشه تا مردم و خود ما كمكم عادت كنيم که شیرفلک فضا را براي اظهار نظرها و دور نشستنها باز بذاريم.البته برای اینکه قضیه بو دار نشه و خود ما را هم چوب فلک نکنن،جلو رئیس رؤسا باید هارت و پورت کرد،باید یه کاری کرد،بگن وای! ای ول! ای ول! خیلی کارت درسته! یعنی باید سر یکی دو نفری و قال بمالیم یا بساطشون و یه خرده به هم بزنیم الکی چشم غره بریم و داد بزنیم البته نمیگم این کارا درسته یا غلط! ما فقط باید انجام بدیم.کار ما شل کن سفت کنه دیگه !فضای باز سیاسی در این وسط مسطها شکل میگیره تا اون اندازهای که ما اندازه گرفتیم.یعنی ما که نه! اونای از ما بهترونی که اندازه سرشون میشه.ما فقط متر میکنیم که درست باشه یعنی یه بساطی خیلی بساطی نشه! یعنی فراموشش نشه که اینجا خونه خاله نیست وسط خیابونه.اون وقته که همهمون دور میز گرد خونه میتونیم جم بشیم و پیرامون آنچه که نباید بگوییم بگوییم و استدلال کنیم و فضای باز سیاسی را در خانه و در هنگام صرف غذا با چرب، وقت کشیهای زبانی و هر روزه با مقدار زیادی اغراق،گسترش بدیم.البته همهی این حرفها منوط به اینه که تمام کابلهای فیلم برداری،میکروفنها،دوربینهای تک چشم و البته نت تمام اینترنت قطع شده باشه و پرده زخیم خونه نیز کشیده شده باشه ،که مبادا در پخش مستقیم خانگی نیز در میان تمام هزلیاتی که میگوییم یه چیزکی بگوییم که موشی از دیواری بشنوه و به گوش موشی از دیوار دیگری برسانه.خلاصه گافی بگه که مبادا نتونیم و نتونن جمش کنن.البته ما در کار خودمون در هر صورت،جمع میکنیم، به هر طریقی که باشه ولی سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندن.در نتیجه همهی این کارا یه پیش نیاز ساده است برای آن میزگرد خودمانی که چهارتا آدم که از هزارتا فیلتر رد شده دور هم جمع شده و طفلکیها دقیقاً همان را هم دیکته میکنن که من برایش انشا کردهام،نه ببخشید آنها برایشان انشا کردهان .بحث صغرا کبراست دیگه! که با مغالطه هر گافی را با گاوی شیرده معامله کنن و آب از بند هیچ بندی جدا نشه.در نتیجه فکر کنم با این تمهیدات مشکلی برای آزادی بیان پیش نیاید.البته هنوز مطمئن نیستم.باید از بالا دستم بازهم بپرسم و تازه اگه اونام موافق باشن،باید یادآور بشم که اين آزادي هم مطلق نيست،اصلاً هیچی مطلق نیست، بلكه مشروطه و محدود.شرطآزادي بيان در هر کجا اعم از خانه یا مستراح آن است كه گوينده هرگز با صراحتو صداقت چیزی را زمزمه نکنه! نگه و ننویسه مخصوصاً رو دیوار مستراحها،نکن آقا این کارا زشته! و همچنان سوال اصلیش با حسنک کجایی شروع بشه،یعنی بیشتر از کلاس اول عوام، جلوتر نره و اگر رفت که البته آزاده! ولی البته همچنان که خبر داری در همه جای دنیا آزادی دو طرفه است.فلاني آزادِ تا حرفشو علم کنه تو ساز و کرنای خودش تا جون داره بدمه وآن طرف هم که چوب و چماغ البته دستشه!با اجازه بزرگترا اجازه داره اشغال کنه آزادش را,دار زدن که نه ولی اجازه داره به صلیب بکشه و در صورت لزوم زبان مبارک له را از حلقومش کمی بیرون بکشاند.چیزی شبیه دندان درد است دیگه! میکشن بیرون که راحت شی،یا راحت شن این قرار داد فسخ ناشدنیی فی ما بین ما و مافیاست-خب توضیحات خیلی جامعی دادی حالا به نظرتون آزادی مخالفین و چطوری باید معنا کرد ؟!
آقای وای سبیلو که پرچانگی زیادی کرده است و دیالوگ طولانیی را گفته است کمی آب مینوشد و دستی به سبیل و لبش میکشاند و با حالت بهت زده و تعجب ادامه میدهد و میگوید-متوجه منظورتون نشدم در جامعهی ما اصولاً مخالفی نداریم این حرف و از شما ندید میگیرم.خدا لعنت کنه کسی رو که فکر بد تو ذهن مردم میندازه.یعنی در جامعۀ دمکراتیک ما وقتی مخالفی نداریم در نتیجه مخالفتی هم نداریم و آزادی مخالفین در واقع همان آزادی موافقین و سینه چاکران است یعنی وقتی همه میتونن نظر خودشونو بگن البته با توجه به شرایط پیش گفته ( هماهنگی کامل سخنان با بزرگان ) ميتوان مدعي تمام و کمال آزادي بيان بود.و در نتیجه همچنان که گفتم و خواهم گفت اگر بگذارن در چنین جامعهای و مدینهی فاضلهای همه در صلح و صفا و به خوبی و خوشی زندگی میکنن و هیچ تداخل و اصطکاکی بین آزادی و بیان خانم یا آقا بیان پیش نخواهد افتاد و آزادی در امنیت کامل خواهد بود.
یارو سبیلو آقای وای بازمی خواست صغرا کبرای دیگری بچیند که کارگردان آقای وای دستور کات فرمودند.
و ما بعد از چهلمین کنفراس بسیار موفقیت آمیزمان به خوبی و خوشی و با پول قلمبهای به پیش بزک نمیر بهار میاد کمبزک با خیار میاد خودمان برگشیتم.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۲۴۹۳ در تاریخ دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۲۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
سلام و درودها بر شاهزاده خانوم عزیز و مهربان ممنونم از نگاه پر از مهرت چه جالب ،این آقای راسل هم گویا مثل من این فضای بین میخکوب تا منگنه شدن را دوست نداشته خیلی آقای راسل بزن قدش ای ول بازهم ممنونم از حضور پر از مهربانیت شاد و خوش باشید | |
|
سلام و عرض ادب جناب خوشروی مهربان بسیار ممنونم از حضور سبز و نظر ارجمندتان در هر صورت ما در بند آزادی هستیم شاد و آباد باشید | |
|
سلام خانم حسین زاده ارجمند کم پیدا بودنت را احساس می کردم ممنونم از نگاه پر از مهرت خب اینم یه نوعشه در بند آزادیی نباشیم که در بندش کرده ایم . درودها بر شما باد آری همین طور است باید بگذاریم هر کس نگاه خودش را بر این واژه بتاباند.یک زندانی یک بیمار یک سرباز یک ... قطعاً نگاه متفاوتی را به آزادی خواهند داشت سبز باشید و شادمان و ممنونم از شاباش گل های زیبایتان | |
|
سلام و درودها بر جناب زارع ارجمند برادر مهربانم شما عاشق متن های کوتاهید ولی نشد تحلیل و نگاه شما را دوست داشتم و در واقع بسیار نزدیک بود به آنچه که در نگاهم بود و این خوانش و نگاه تیز نشان از توجه و دقت شماست ممنونم برای نگاه و نظر زیبایتان | |
|
سلام آقا امیر حسین عزیز ممنونم از لطف و نگاه پر از مهرت ببخش در پاسخ مهرت کمی دیر شد اینجا اینترنت قطع و وصلی زیادی دارد و تازه با یه گوشی سه جی پیر شده اوضاع وخیم تر است ممنونم بازهم از مهربانیت | |
|
سلام بر آقا حسین احسانی فر عزیز ممنونم از نگاه پر از مهرتان و از لطفی که به این برادر کوچکتر خودتان دارید چشم سعی می کنم آزادی پاراگراف ها را هم در نظر بگیرم ممنون بازهم شادمان باشید و خوش | |
|
سلام و درود بر سارا خانم رحیمی ارجمند ممنونم از نگاه پر از مهر و محبتتان بدون روتوش حرف شما چنین گرفتم هه ! آزادی بیان!!!پیه ! دنبال چه می گردی برادر نیست گشته ام مگرد شادمان باشید و آباد | |
|
سلام بر آقای علیرضا شفیعی عزیز و مهرپرور ممنونم از نگاه گرم و مهربانت آری شاید همین است ما در قفس نان و آب طوطیک بازیچه ایم شاید... | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عالی بود
و بسیار جالب
بردگی یعنی اینکه شخص دیگری تصمیم بگیرد.. چقدر و چطور.. آزاد باشی برتراند راسل
خیلی داستانک جذاب و بامزه در عین حال تلخی بود
آفرینها به برادر مغم
در پناه خدای مهربان باشی