سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 دی 1403
  • ميلاد حضرت عيسي مسيح عليه السلام
24 جمادى الثانية 1446
    Tuesday 24 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      سه شنبه ۴ دی

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      علیرضا بهنام
      ارسال شده توسط

      لیلا طیبی (رها)

      در تاریخ : سه شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۱ ۰۳:۲۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۱۶ | نظرات : ۰

      استاد "علیرضا بهنام" شاعر، نویسنده، کارگردان، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و هنری ایرانی، زاده‌ی ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۲ خورشیدی در تهران است.
      وی فارغ‌التحصیل کاردانی سینما و کارشناسی مهندسی عمران است. 

      ▪فعالیت‌های هنری و ادبی:
      - کارگردانی مستندهای آقای خاطره و سفر به ماضی بعید 
      - کارگردانی نمایش بامبی لند ۱۳۸۴
      - برگزاری پرفورمنس اینستالیشن نرد باختن گالری طراحان آزاد ۱۳۸۵
      - آغاز روزنامه‌نگاری حرفه‌ای به عنوان مسوول صفحه‌ی سینما ماهنامه‌ی شباب ۱۳۷۳
      - خبرنگار روزنامه‌های اخبار، بامداد نو، همبستگی و هفته‌نامه‌های مهر و جامعه‌ی مدنی 
      - دبیر سرویس فرهنگی در روزنامه‌های صدای عدالت، آزاد، مدبر، ایران جمعه، روزان، هدف و اقتصاد، نوآوران و هفته‌نامه‌های در آستانه‌ی فردا، ندای قومس، تپش، وقت خبرگزاری آنا 
      - دبیر تحریریه‌ی روزنامه‌ی ثروت، ماهنامه‌ی کتاب سه هفته و پایگاه‌های خبری کافه آرت و دیباچه 
      - معاون سردبیر روزنامه‌ی صبا
      - سردبیر بخش انگلیسی هفته‌نامه‌ی نواندیش 
      - همکاری با تحریریه‌ی نشریات کلک، ایران جوان، همشهری، اعتماد، شرق، اعتماد ملی، وقایع اتفاقیه فرهنگ و سینما، فیلم و سینما، سینما تئاتر، هفتاد و هفت و...
      - دبیر شعر پایگاه اینترنتی والس 
      - داور جوایز شعر والس، منتقدان مطبوعات، صلح و دوستی، احمد شاملو 
      - داور جشنواره‌ی سینما - حقیقت 
      - قائم مقام دبیر جوایز روزی روزگاری و خورشید 
      - دبیر بخش ایران سایت ادبی the muse apperentice guild
      - عضو کانون نویسندگان ایران و انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران. 

      ▪آثار منتشر شده:
      • شعر:
      - عقربه‌ها دور گردباد - نشر خورشید سواران ۱۳۸۰ 
      - نیمه‌ی من است که می‌سوزد - نشر معیار ۱۳۸۲ 
      - ماه شایعه می‌سازد - متن دوزبانه آلمانی فارسی- نشر حکیم - ۲۰۰۶ - کلن  
      - وقتی شبیه عجیب - نشر ثالث ۱۳۸۶ 
      - صدایم کن خضرا - نشر ناکجا ۲۰۱۲
      - چشمی عجیب مورب و منقوش سر می‌خورد روی شامگاه - گزیده شعرها همراه با مقدمه و برگردان دانمارکی سیمون بیورکمن - نشر Afterhand 2012 - دانمارک
      - چه - نشر افراز - ۱۳۹۲
      - دانه‌های برف در کسوف تابستان - گزیده‌ی شعرها - نشر نصیرا - ۱۳۹۲
      - طرحی از فضای خصوصی - مجموعه شعر - نشر بوتیمار - ۱۳۹۶
      • ترجمه شعر:
      - کلاه کافکا - شعرهای ریچارد براتیگان - نشر مشکی ۱۳۸۴ (چاپ پنجم ۱۳۹۳) 
      - بام شکسته‌ی دنیا - شعر شاعران کشورهای مختلف - نشر مینا ۱۳۸۵ 
      - شب‌تاب‌ها - شعرهای رابیندرانات تاگور - نشر مشکی ۱۳۸۷ 
      - هایکوهای نسل بیت - شعرهای آلن گینزبرگ، جک کرواک و گری اسنایدر - نشر مینا ۱۳۸۸
      - عاشقانه‌های شاعر گمنام - شعرهای منتشرنشده ریچارد براتیگان - نشر مروارید - ۱۳۸۸
      - در عشق باران می‌بارد - عاشقانه‌های ریچارد براتیگان - نشر سرزمین اهورایی - ۱۳۹۱ 
      - ساعت چند است؟ - اشعار کوتاه امی لاول - نشر نصیرا - ۱۳۹۲ 
      - عشق ستاره‌ای درخشان است - عاشقانه‌های لنگستون هیوز - نشر سرزمین اهورایی - ۱۳۹۳
      - خوش‌شانس‌ها - گزیده اشعار چارلز بوکوفسکی - نشر مروارید - ۱۳۹۵
      - پاپوش - گزیده شعرهای ناتالی کوئینتان - نشر نصیرا - ۱۳۹۵
      - سوخته از معصومیت - آنتولوژی شاعران نسل بیت - نشر بوتیمار - ۱۳۹۶
      - مرثیه بر مرگی سهمناک - گزیده شعرهای کلود استبان - نشر حکمت کلمه ۱۳۹۶
      - عشق و گردش به چپ - اشعار عاشقانه کارل مارکس - نشر سرزمین اهورایی - ۱۳۹۶
      - عشق سگی است دربان جهنم - عاشقانه‌های چارلز بوکوفسکی - نشر سرزمین اهورایی ۱۳۹۷
      • داستان:
      - حلقه‌ای که ما بودیم - مجموعه داستان - نشر امرود - ۱۳۹۲
      • نمایشنامه:
      - نه من و آمد و رفت - دو نمایشنامک از سامویل بکت - نشر مشکی ۱۳۸۷ 
      • سینما: 
      - اسطوره‌ی قهرمان تنها - نشانه‌شناسی فیلم‌های مسعود کیمیایی - نشر نصیرا - ۱۳۹۵
      • اندیشه:
      - منتسکیو - نشر مشکی - ۱۳۸۷ 
      - تا شادمانه مرا ببینند - درباره‌ی اشعار محمد شمس لنگرودی - نشر سرزمین اهورایی - ۱۳۹۶
      • روزنامه‌نگاری:
      - خبرنویسی به زبان ساده - نشر امرود - ۱۳۹۲
      - دیوانه‌ها در زمین بازی - گفت و گو با نویسندگان نسل بیت - نشر حکمت کلمه - ۱۳۹۶
       
      ▪نمونه‌ی شعر:
      (۱)
      [صدايم كن خضرا] 
      صدايم كن خضرا
      با كله‌ی سنگينم 
      و پلك‌هايی كه می‌بارند 
      *
      صدايم كن خضرا
      با صدای زنی كه می‌گفت 
      "صدای تو خوب است"
      *
      صدای تو خوب است 
      بيرون كن از گلوی دريده‌ات        فرياد کن
      آوار كن نگاه خسته‌ات را بر گله‌های رونده در كوچه‌های شهر 
      *
      صدای تو خوب است خضرا
      فرياد آن زنی است كه می‌گفت 
      "بر سه‌شنبه برف می‌بارد"
      *
      برف سنگين روی سه‌شنبه‌های شهر 
      دو چشم وامانده از منظره‌ی واپسين 
      صدايم كن خضرا
      (۲)
      [با شكل وارونه‌ي اتاق] 
      چه زود آمده‌ای                        چه دير 
      با چشم‌هايت جوان و نگاهت سالخورده
      با شكل وارونه‌ی اتاق به پيشواز می‌آيم 
      *
      داوودیی‌های حياط وارونه گل داده‌اند 
      و كلاغ با صدای بلبل می‌خواند به تحرير 
      از موج‌های رنگی و جوان خبری نيست 
      *
      پشت ميزی اريب در كرانه‌ی اين صبح 
      آن مرشدی شدم كه واژه‌هاش معنای برعكس می‌دهند 
      با عشق در حوالی ترديد و از روی صندلی بيا برويم تا  نيامدن‌های گاه به گاه و ترنمی روزانه از درگاه فصل 
      *
      فصل كبوتر است             بيا 
      نسيم در زاگرس غوغا می‌كند 
      آفتاب از هشت جهت می‌ريزد روی زمين 
      از دير          از دورهای جوانی           بيا 
      و ما عبارت از نسيم‌های جوانيم در كاكل روزگار
      از حوالی زاگرس اريب می‌آييم قطع می‌كنيم سرما و دود را
      پای دماوند 
      *
      می‌خوانيم درهم        چه زود
      چه دير می‌رسيم.
      (۳)
      [با ضربه‌های دف] 
      در اين گوشه‌ها 
      به نفرين زمين بند شده‌ام
      زمان
      می‌گذرد از من 
      و چشم‌هات بالای هيكلی رقصنده
      بيدارم می‌كند 
      *
      پيچيده در سرنا و با ضربه‌های دف
      از من عبور می‌كنی.
      (۴)
      [در ساعت پنج صبح]
      {برای عمید صادقی‌نسب و صدایش که جاودانه شد…}  
      در ساعت پنج صبح
      «چرا فرق دارد تاریکی با تاریکی» 
      در ساعت پنج صبح 
      از دست یک نفس کجا در برود شاعر 
      سبیل­‌هایش را کجا پنهان کند 
      وقتی صدای دو­رگه­‌اش طنین انداخته در تمام بیمارستان­‌های عالم 
       *
      دف می­‌زنند پرنده­‌ها با صدای مردانه­‌ای که نمی­‌پیچد 
      می­‌پیچد در چهارراهی نرسیده به گوش­‌ها 
      در هیس هیس و غبار
      گم می­‌شوند 
      در ساعت پنج صبح 
      *
      درست در ساعت پنج صبح 
      با شیخ حسن جوری
      چطور می­‌شود عاشق بود
      وقتی عقربه کج می­‌ماند 
      روی سر 
      صدا خاموش می­‌شود در میدان باشتین 

      سراغ چنگیز را
      از که باید گرفت 
      تا دوباره بگوید 
      «زنده است هنوز» 
      در ساعت پنج صبح.
       
      (۵)
      [بر سر چوب]  
      سرت تکان می­‌خورد در باد
      روی سرت بر سر چوب
      زور است این که دور و برت هجوم برده به سرت
      زور است 
      زور است که می­‌زنی بروی آن بالا 
      تصویر تکان نمی­‌خورد
      باد که می­‌وزد
      دود را هم تکان نمی­‌دهد 
      تصویر محو می­‌شود
      خیابان محو 
      دودی غلیظ 
      نشسته در عمق با زور
      *
      در حصار آهنی 
      پرنده را فراموش نمی­‌کنی 
      روی سرت تکان می­‌خورد در باد
      سرت بر سر چوب.
       
      (۶)
      [گفتم پناه به ابروت]  
      حدوث عاطفه در من 
      وقت خالی اغيار بود
      وقتی كه زيبايی رفته بود زيبايی بچيند تنها سه بار
      *
      گفتی چرا زمين كج است و هی گل مي­‌زنند به دروازه­‌ی خودی
      با شيخ­‌های خليج چكار دارند كه هی فارس مي­‌شود آب­‌هاس مواج اطراف برج­‌العرب
      گفتم پناه به ابروت
       *
      گفتی كبوترها از آشيانه­‌ها به شيان كوچ می‌كنند 
      زمين­‌های هكتاری
      رفتار رو به بالای زمين را و لالای آب سرازير مي­‌شوند 
      گفتم پناه به ابروت
      *
      گفتی الواح مستور شسته مي­‌شوند از آب
      كتيبه­‌ها را بادی اريب از سر در عمارت­‌ها تراشيده است 
      و شعر شايعه­‌ای است نامعقول پيچيده در دست­‌های خالی 
      گفتم پناه به ابروت
      *
      گفتی بارها كج شدند و منزل به ما نمی‌رسد 
      بندرهای خالی كشتی‌های غريب را تارانده­‌اند 
      و از فراز دكل تنها سراب جزيره است با نقش‌ه­ای مفقود
      گفتم پناه به ابروت
       *
      گفتی چرا بيگانه‌ايم؟
      گفتم بيگانگی بار زمين است بر دوش اطلسی معكوس
      وقتی پرنده ممنوع می‌شود
      درخت ممنوع
      و آدم­‌ها با گل­‌های سيمانی به وعده­‌گاه می‌روند 
      گفتی چرا سيمان؟
      گفتم پناه به ابروت
       *
      گفتی به هسته­‌های ملموس ميوه­‌های ناديدنی دست يافتيم 
      حالا كه نان نداريم 
      هسته ميل می‌كنيم با نان شيرينی 
      گفتم پناه به ابروت
      *
      گفتی رنگ را پاك می‌كنيم كه زيبايی 
      هميشه ناديدنی باشد 
      با چهره­‌های بی‌رنگ خيابان را مرور می‌كنيم 
      گفتم پناه به ابروت
      *
      گفتی به قيس می‌گوييم جنون را بر باد سوار كند 
      ببرد به شهری در غياب ليلی‌ 
      بريزد به پای كبوترانی با بغبغوی بيگانه 
      گفتم پناه به ابروت
      *
      حدوث من وقت خالی زمين 
      و انجير ميوه­‌ای بود با برگ­‌های درشت 
      ممنوع بود صدای شب از گلوی مرغ سحر 
      ناله سر كردم و رفتم تا دم­دمای صدايی منتشر از حنجره­‌های بشقابی 
      گفتم پناه به ابروت.

      گردآوری و نگارش:
      #لیلا_طیبی (رها) 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۲۲۹۶ در تاریخ سه شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۱ ۰۳:۲۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2