سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        سرگذشت
        ارسال شده توسط

        مجتبی نژاداریا

        در تاریخ : دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۰۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۱۶ | نظرات : ۱

        گاهی انسان ها با خود فکر میکنند.خب ظلم میکنیم کم فروشی و گران فروشی میکنیم اینده خودمان و بچه هایمان به هر قیمتی تامین میکنیم بچه هامون حتما دکتر یا مهندس میشوند. ولی از دست تقدیر چه کسی به جز خدا خبر دارد این رویاها که برای اینده میبافی همش توهمی بیش نیست از خودم برایتان بگویم ما در مدرسه راهنمایی چند دوست بودیم که خیلی باهم صمیمی بودیم و به هم قول دادیدردرس بخونیم و برای خودمان دکتر مهندس بشیم. یکی از دوستانم که یک سال از خودم بزرگتر بود به نام سلمان و دایم برایم سر امتحانات ریاضی تقلب میرساند در همان نیمه های سال جان داد و پایان سال تحصیلی و مهندس شدنش را ندید و رفت برادرش یاسر که هم سن خودم بود در اوج جوانی بخاطر افسردگی دوران کودکی خودش را به پنکه حلق اویز کرد و به زندگیش پایان. داد .محسن هم از سر نادانی جوانی. را با ضربات چاقو از بین برد و خودش هم بعد مدتها در زندان با عذاب وجدان رنج به دار مجازات اویخته شد. علی هم در همان زمان با درگیری شدید با ضربات چاقو پی در پی در نیمه های شب جان داد و ناصر هم به مواد عفیونی مخدر معتاد شد و داغش بر دل مادر بیچاره اش کذاشت. خودم هم دست کمی از انها نداشتم در سن 17یک بار به عزرائیل سلام کردم ولی نمیدانم چرا پشیمان شد و رفت و فرصتی دوباره به من داد تا زندگی کنم ولیسرنوشتی که ما چند دوست داشتیم من باید زنده میماندم تا به زنده ها بگویم بدی ارزشی ندارد و اینهمه توهم اینده نزنید

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۳۵۶ در تاریخ دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۰۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۳ شاعر این مطلب را خوانده اند

        مجتبی نژاداریا

        ،

        مجتبی شهنی

        ،

        مریم محبوب

        نقدها و نظرات
        مجتبی شهنی
        دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۱۱
        درود

        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2