سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ادم باش
        ارسال شده توسط

        افسانه هادی(رخشانه)

        در تاریخ : شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۳۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۶۳ | نظرات : ۱۶

        روز عید غدیر خم بر تمامی شما دوستان مبارک باشد
        نامه ای به کسی که زنده نخواهد ماند
        پس از درود بر خداوند پاک
        مادر بزرگم میگوید:هر انسانی ،آدم نیست
        و من از خداوند ممنونم که مصداق این جمله شدی تا مانندت نباشم
        میدانم به روزگار خودت مینازی اما بگذار کمی هم من برایت از خوشی هامان بگویم
        آن وقتها که تو به ما دروغ میگویی و من به رویم خودم نمی اورم من خوشحالم چون هنوز انسانم و تو اما؟
        آن شبهایی که تو در میهمانی های شبانه ات سرخوشی پسر بچه دهقان روستا از خریدن کلوچه ای که با پول کارگری اش خریده خوشحال تر است چون او هنوز انسان است و تو اما؟
        آن روزهایی که تو به صدها هزار نفر باج میدهی تا اختلاسهایت را بر ملا نکنند ان پسر بچه ای که از فقر از جیب مردی پول کش رفته و دنبالش افتادند و او را گرفتند هنوز میتواند خوشحال تر باشد چون هنوز هم میتواند انسان باشد و تو اما؟
        وقتی که تو برای حفاظت از املاک میلیاردی ات به صد هزار بیگانه ی بی ریشه سواری میدهی من از داشتن واحد خانه مان خوشحالم چون من هنوز انسانم و تو اما؟
        یا ان لحظه که چندین سفره رنگارنگ را به استقبالت میگشایند دختر بچه ای از خوردن نان گرم مادرش خوشحال تر است زیرا او هنوز انسان است و تو اما؟
        تویی که در فکر تعویض ماهانه ی دکوراسیون خانه ات هستی بدان پیرمردی که جوراب هایش را پینه دوزی میکند هنوز از تو خوشحال تر است زیرا او انسان است و تو اما؟
        تویی که با قطره های خون مردم پروار شدی به گمانت آسوده مانده ای در حالی که شوق و ذوق من برای خواندن یک کتاب خوب و یا خریدن یک شاخه گل برای مادرم از اشتیاق تو برای خریدن بهترین ویلای جهان بیشتر است چون من در تاریکی ها ی فقر ستاره شکر را جست و جو میکنم و تو اما با چراغانی تجمل چشمانت را از دیدن ستاره ها محروم کردی
        به گمانت در اخر چه برایت خواهد ماند؟
        خانه هایت که صرف عیش و نوش فرزندانت میشود ان هم اگر متروکه نشود
        لباسهایت در کمد خاک میخورند
        جسمت توسط موریانه ها تحلیل میرود
        و دوستان اخر سر شام مفصل خاک سپاری ات را نوش جان میکنند 
        و تو میمانی و خودت
        وخوی حیوانی ات
        خشمت را میبینی که همچون سگان وحشی بر بچه ای بانگ زدی
        طمعت را میبینی که همچون گرگهای وحشی گله را دریدی
        و در اخر تو میمانی و این حیوانی که از امانت خدا ساخته ای
        انوقت میبینی که تمام خون دلهایی که ریخته ای بنزینی میشود بر هیزم گناهانت و تورامیسوزاند
        بگذار گمان کنیم که اخرتی نیست
        اگر تو از مقامت پایین بیایی که حتما شدنیست
        وفرد شایسته ای جانشینت شود انگاه چه برایت خواهد ماند؟
        همسرت که تورا به خاطر مقامت خواسته؟
        فرزندت که دیگر پول ماهانه اش را قطع کرده ای؟
        دوستانت که در مهمانی های شبانه شان جایی نداری؟
        و گوشی که زنگ نخواهد خورد؟
        کجا رفت انهمه شوکت؟
        اخر تو ماندی و مردمانی دلگیر
        تو ماندی و این حیوان فلاکت زده ای که از خودت ساختی
        بی یار و یاور
        میدانی چرا ؟ چون بیش از خودت به فکر دیگران بودی
        خوشحالشان میکردی تا دوستت داشته باشند
        درحالی که اگر ان سرویس طلایی که هدیه ی دخترت کردی داری خرج خانواده های یتیم میکردی بیشتر خوشحال میشدند و دعاشان ضامن سلامتت بود البته اگر پولت خالص بوده باشد
        اما من از تو ارامش بیشتری دارم زیرا خانواده ام مرا برای پول نخواسته اند
        زیرا تلاش کرده ام از کسی خون دل نریزم
        زیرا وجودم اگر برای دیگری ارامش نباشد طوفان نیست
        اما من یک چیز دیگر هم دارم که خوشحالم میکند من هنوز انسانم
        من هنوز قلب دارم
        هنوز عقل دارم
        هنوز میتوانم تازگی را در سراسر روحم احساس کنم
        یک پیشنهاد به شما دارم:
        پیش از این که روزگار آدمت کند، آدم باش
        به فکر خودت باش که اخر خودت میمانی و غربت قبر
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۲۳۵ در تاریخ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۳۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        مرغ آمین
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۰۴:۱۲
        درودها
        بی نهایت زیباست خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        افسانه هادی(رخشانه)
        افسانه هادی(رخشانه)
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۱۱
        درود خندانک سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        حسن لطفی
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۵۴
        من به عنوان یک شاعر بسیار کوچک
        که خاک پای بزرگان شعرو ادب هم نیستم
        خندانک زیبا قلم زدی شاعر بانو
        دل نشین ترین متنی را خوندم
        وبار ها گریه می کنم برای
        چنین انساها ی این داستان
        وبمیرم برای سعدی عزیزم
        که در باب تربیت زیبا گفتن

        **********************
        همه فرزند آدم اند و بشر
        میل بعضی به خیرو بعضی شر
        آن دگر مـــــــــــــــــور ازو نیازارد
        وان دگر سگ برو شرف دارد
        ***********************
        سعدی بزرگ خندانک خندانک خندانک خندانک
        افسانه هادی(رخشانه)
        افسانه هادی(رخشانه)
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۲۳
        درود شعر سعدی که ذکر کردید بسیار دلنشین بود خندانک ممنونم
        ارسال پاسخ
        نیره ناصری نسب
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۵۰
        درود بر بانوی بزرگوار
        بسیار زیبا خندانک خندانک
        افسانه هادی(رخشانه)
        افسانه هادی(رخشانه)
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۲۴
        درود مرسی خندانک
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۳۲
        خندانک ن والقلم و مایسطرون خندانک
        سلام دخترم خندانک
        آفرین... آفرین خندانک
        در ساختار و معنا زیبا و قابل تحسین خندانک
        این نوشته فریادِ قلمی ست که صاحبش می بیند و می اندیشد خندانک
        درود بر لطافت روح و شرافت قلمتون خندانک
        آفتاب اندیشه تون تابان خندانک
        افسانه هادی(رخشانه)
        افسانه هادی(رخشانه)
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۲۲
        درود بر شما سپاسگزارم خندانک
        ارسال پاسخ
        رامینه خوشنام
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۳۷
        درود مهربانوی عزیزم
        جالب و زیبا بود
        برقرار باشی جانم ❤️
        افسانه هادی(رخشانه)
        افسانه هادی(رخشانه)
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۲۴
        درود ممنونم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامحسین جمعی
        يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۲۵
        درودو سپاس بزرگوار

        دستمریزاد عزیز گرامی

        با مهرو اراد ت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        افسانه هادی(رخشانه)
        افسانه هادی(رخشانه)
        دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۰۹
        درود و سپاس خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اکبرامرایی
        پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۲۰
        درود بانوی فرهیخته خندانک

        واقعیتی انکار ناکردنی ست خندانک
        افسانه هادی(رخشانه)
        افسانه هادی(رخشانه)
        جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۲۷
        درود بر شما
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل زندیه شاهین
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۵۵
        درود بر شما شاعره ی دغدغه مند
        بسیار دلنوشته ی زیبایی بود و تاثیرگذار
        داستانی تکراری بود اما از زاویه ای متفاوت به آن پرداخته شد و این باعث جذابیت نوشته تان بود
        پایدار باشید و تندرست خندانک خندانک
        افسانه هادی(رخشانه)
        افسانه هادی(رخشانه)
        چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۰۹
        درود ممنونم از شما خندانک من هم برایتان از درگاه پاک خداارزوی موفقیت دارم
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1