سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        سیاه چال
        ارسال شده توسط

        محمد سطوت (م سطوت)

        در تاریخ : يکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۵۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۲۲ | نظرات : ۰

        نمیدانم در اندرون قلبم عنکبوتی خانه دارد
        یا حکمران خونخواری با قلعه ای دارای سیاه چال.
        فقط آن را می دانم که این روزگار. دورِِ عشق تار میتند و آنقدر در تاریکی نگهش میدارد که محو می گردد
        تا حالا زحمت پایین آمدن از پله های سیاه چال رو به خودش نداده بود ولی دست روزگار و خیانت وزیر از سرسرای همایونی به حضیض ذلت کشانده بودش. تا به حال چشمان همیشه مخمورش را این چنین در طلب نوری باز نکرده بود گویی چشمانش از حدقه درآمده بود ساعتی پیش شاه و چلچراغ نور و اینک زندانیه سیاه چاله ساخته خویش. انگار این یک اصل است که روز گار میدهد و می گیرد و دمار از آنهایی بیشتر در میآورد که بیشتر بهشان میدهد. چشمانش به تاریکی که عادت کرد جسم های نحیف نیمه جان را در کورسوی شمعی لرزان به همراه رقص روح های سرگردان, نا گهان بیشتر و بیشتر برایش جلوه میکرد. جلوه ای که تابلوی برزخی بود از اعمال ملوکانه اش و فرامین از نظر قانونی عادلانه اش. به قانون اندیشید که چطور ایجاد گشت. زمانی بود که شیر از رفتن برای  شکار خسته شده بود یا زمانی که خرگوش از ترس بدتر از مرگ خود آماده ی تسلیم شدن  بدون تلاش را کرد.
        از نظرش دومی به صحت نزدیکتر بود.  جنونی بهش دست داد که دیگر  بیشتر عارفانه بود. حالی که به راستی مناسب بودن در برزخ است. جنون تنها راه نیاندیشن به آنچه نمیخواست و اندیشیدن به آنچه باید می اندیشید به سراغش آمد و او را به دوران بازی های بچگی اش برد ولی اینبار جایی خارج از قصر در میان کودکانی که فریاد شادی میکشیدند و بدون اینکه بدانند کم کم نقشه جنگ های پیش رو را می کشیدند. شاید بعد از کودکی دوباره. قانون جدید او را دوباره شاه کند

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۰۳۱ در تاریخ يکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۵۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2