چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ سقط_جنون شاعر محمد علی نیک روش
|
|
از روزن (شب) مهتـاب" بر بستــر (شب) تابیـد
در سینهٔ (شب) گم شد"تا (شب) نفسی خوابید
|
|
|
|
|
ای بی تو پر از واژه زخمی شب شعرم
|
|
|
|
|
لعنتی بعد تو با این شب عریان چه کنم
|
|
|
|
|
من هم آخر آدمم ، قدری به من هم فڪرڪن
|
|
|
|
|
شاه بیت چشمهای مست تو : بیـت الغزل
اقتـــدا بر قامتت : حـی علـی خیـــر العمـل
عشق یعنی میچکد چک چک
|
|
|
|
|
تو را هنوز منتظر، هنوز دوست دارمت
هنوز می نویسمت، هنوز می سرایمت
|
|
|
|
|
گوش کن! قصه: درام است، شنیدن دارد
صحنه ی جرم از این زاویه دیدن دارد
|
|
|
|
|
در عطش و هرم غزل ساختن
رخش خیال از سر شب تاختن
تا به سحر قافیه پرداختن
آخر سر قافیه را باختن
|
|
|
|
|
من هم از نسل سرد دیماهم
انجمادی نهفته در آهم
|
|
|
|
|
حلقه به قامتم بزن، بغض مرا بغل بکن
|
|
|
|
|
یکتای بی ترادف / یک شعر مستزادی
تجمیع یک تعارض / تلفیقی از تضادی
|
|
|
|
|
فلسفیدن عدد صفر پس از اعشار است
قصه ی کهنه ی تکرار پس از تکرار است
|
|
|
|
|
تو که شاعر نبودی بغض باران را نمی فهمی
تو که درد جگر در زیر دندان را نمی فهمی
|
|
|
|
|
بعد از ممیز آمدن، صفری پس از اعشار
|
|
|
|
|
دنیای من منهای او یعنی ...
تنها همین دفتر: همین خودکار
هی شب، دوباره شب، دوباره شب
تکرار و
|
|
|