جمعه ۲ آذر
اشعار دفتر شعرِ فریاد با هجوم واژه ها شاعر بابک قدمی و اریانی (ققنوس)
|
|
من آن کوهم مثل صخره
پر از مهرم مثل بارون
من انسانم پراز احساس
ولی با این همه عادت
فلک کرده مر
|
|
|
|
|
"به ساحل اعتبارم نیست "
سراپا غرق حیرت
سراپا غرق اندوهم
در این ماتم سرا
دیریست
با احساس میک
|
|
|
|
|
بار دیگر فریاد خواهم زد
از دردی که بر جانم انداختی
دلم فریاد میخواهد
ولی ممنوع زفریادم
و مملو
|
|
|
|
|
دراین دنیای پر وحشت
در و دیوار پر نکبت
منه علاف پر حسرت
بدنبال چه میگردم؟
|
|
|
|
|
من آلوده
تو بیهوده
دراین دنیای وامونده
بدنبال چه میگردیم؟
|
|
|
|
|
من از انسان نمی ترسم،
ولی از اندیشه ناپاک و پرفتنه هراسانم ،
گناهم چیست انسانم،
دلیلش چیست؟
نم
|
|
|
|
|
دخترم، دختر کم
دل قشنگ،شاپرکم
تو که پرواز کنان با چرخش
میون هر چی گل با ارزش
خودتو نشون دادی
|
|
|
|
|
تو حرفی دارم
۳۵ سال است که میگذرد
از اسارتم
که ضربه ای سهمگین خورد بر اصالتم
،از حماقت
|
|
|
|
|
ای برادر ،ای برادر ،
تو کجا؟و من کجا؟
آرزو دارم که روزی سربلند واستوار،
همچو کوه،
تکیه گا هم باش
|
|
|
|
|
نگاه کردم به اطرافم،
چه می دیدم به ساکم،
درون آن همش هفت تیکه ای پارچه،
ز اقمارش سپیدی که برداشتم
|
|
|
|
|
سلامی می نمایم بر شما یاران،
دراین روزهای بی پایان،
و ایام پر از .....
جانبازان ،معلولان و مصدو
|
|
|
|
|
خدا را چه دیدی؟
شاید با تو باشم،
شاید با نگاهت ازین غم رهاشم،....
شاید در نهایت افق دید ظریفت،
ط
|
|
|