سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        اشعار دفتر شعرِ شربت ستاره شاعر محمد ادب

        محمد ادب

        لطافت صبحگاهان یاد باد آن زمان که پلکهای آسمان را گشود و خورشید مردمکانش طلوع کرد...
        ۴۳۹ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        من و او آن شب، نمایش تکراریِ آسمان را در زمین اجرا کردیم...
        ۶۸۴ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        و خون عشق، هنوز در رگهای تو جاریست می توان فهمید از شمارش ضربانِ اشکهایت...
        ۵۰۷ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        ای انبوه شاعران همیشه ی تاریخ...
        ۴۱۲ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        دیروز از زمین پرسیدیم: این همه ستاره بر شانه های شویت از چه روست؟...
        ۷۶۸ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        تمام روز کاسه ی گدایی در کوچه و بازار گرداندم غروب، سراپا خسته بر چناری پیر تکیه زدم...
        ۵۹۸ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        از گوشه و کنار درونم از قلبم تا برکه ی چشمانم نهرهایی کشیده ام و...
        ۶۲۵ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        اندکی شراب، در قدح چشمان ریخته ای و شبها الماس ستارگان در آن حل می کنی...
        ۵۳۱ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        من از روز موعود نمی ترسم اگر زمین، دانه ی ماسه ای حقیر بر ساحلِ آسمانهاست...
        ۳۶۳ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        هر زمان که هدیه ات را می گشایم و گرد و غبار از چهره می شویم و از کوچه های شهر می گذرم...
        ۴۲۰ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        کِشتی ام را ز هر سو زخمی است که سالهاست بر دریای تیره ی خاک، رانده ام...
        ۸۵۴ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        پرسید: «پدرت را هبوطی اینچنین سخت بر زمین چون افتاد؟...
        ۴۸۶ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        عمری است بالین بر دوش میکشم بر بستر پاک ابر خوابیدم به غرش رعد بیدارم کرد و در دریایم انداخت...
        ۷۱۹ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        گفتی: من از این سقف شیشه ای بیزارم...
        ۴۹۲ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        و چه گویم کویرهای خشکیده ی حقیر را که کلمات خداوند را چتر میگیرند...
        ۷۹۱ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        شب اول آشنایی، روی گردانده بودی و چهره ات را نمی دیدم...
        ۷۴۱ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        ساقی تشنه بود بیش از این طاقتش نماند که خیمه ها دور بود و باده ی صافی نزدیک...
        ۵۹۳ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        عروس، هرگز آرایشی نداشت و مرد، مغرور از تصاحبِ زیباترین ملکه ی آفرینش...
        ۶۰۰ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        گفت: «اگر فقیر و غنی را از یک ارتفاع رها کنیم همزمان بر زمین خورند که "جاذبه ی زمین"، هر دو را یکس
        ۳۲۲ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        مادر گفت: «آن بارِ امانت نکشیدنش آن کِشتیِ ارباب هنر شکستنش...
        ۴۲۷ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        معمار پیر، بر قامتِ "ساختمان" نگریست بر خشت خشتِ رنج که بر هم نهاده بود...
        ۷۴۶ بازدید     ۱۳ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        به خورشید گفتم: «این همه ناز و جلوه گری ات بیفایده است هیچکس چهره ات را مستقیم نمی نگرد!»...
        ۵۶۴ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        شب جداییِ ما شبی پرستاره بود: گودیِ چانه ات  شراب چشمه ی رضوان را...
        ۴۲۸ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        دیروز دو بی سواد را دیدم که بر دیوانِ وارو گرفته ی حافظ بحث میکردند و آن اشکال و خطوط کج و معوج را
        ۴۱۱ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        مرا به مکتب عشاق نهادند: نخستین واژه که معلمم آموخت "عشق" بود که ساده ترین بود یک بخش بیشتر نداشت
        ۳۴۱ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        محمد ادب

        از جمع عارفان پرسیدم: «برق نگاه شما سپیدی سیمایتان رایحه ی نفسهاتان زلالی دلهاتان و نیز خستگی
        ۳۸۴ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        9