يکشنبه ۲ دی
نمایش شعری از محمد ادب
از دفتر شربت ستاره نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۱۵:۳۵ شماره ثبت ۷۳۱۴۱
بازدید : ۶۸۳ | نظرات : ۶
|
|
من و او آن شب، نمایش تکراری آسمان را در زمین اجرا کردیم:
میگریست و من نگذاشتم حتی یک مروارید بر خاک افتد
- در گریستن لذتی است و در زدودن اشک از رخ محبوب همچنین –
هنگام سحر
آن زمان که خداوند، آخرین اشکهای طلاییِ ماه را پاک میکرد،
آن زمان که گیسوانِ سیاه ماه را از صورتش کنار میزدم،
آهی از دل برکشید
نسیم خنک و سبکی که از دریا وزید، این بار بوی غربت داشت
از پیِ نسیم سحر، در انتهای نمایش
دیگر بار، رخساره ی ماه را که از هر آلودگی شسته بود نگریستم:
اینک چهره ی ماه ، چون خورشید می درخشید!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر احساس بود