يکشنبه ۴ آذر
اشعار دفتر شعرِ صدرالدین انصاری زاده شاعر صدرالدین انصاری زاده
|
|
مرا به تن بزن
پیراهن فصول شکسته
از مسیر شیشه آلود اشک هایم
مرا
به شیهه ی اسب های دم تر از عدم بی
|
|
|
|
|
با رعایت تمام موارد امنیتی
عاشقت هستم
در حد انتقامی مهیب از خود و فرار از بازجویی کا.گ.ب به جرگه ی
|
|
|
|
|
اما
مسیر برف گرفته تر از
گیسوان سفید پایانی فاحش نداشت
او
که پروانه ی ذهنیت من از تو بود را
کاغ
|
|
|
|
|
سیلندرهای ماشین رویای شما را از زیر می بینم
که چکه می کند
جاده ام
که چشم در چشم شما دوخته
برای ب
|
|
|
|
|
پرتقال از مرکبات است
و آغوش تو
از مفردات زبان پولینزیایی
یک آبشار، تن
در هفت لیوان به من بده
بچ
|
|
|
|
|
نه تیراژ تراژدی
نه آلیاژ مس
چشم های تو کافی است تا من فرمول انحنای برگ رز را
میان اقیانوس
با دو
|
|
|
|
|
چقدر حسرت کشیده ایم
از ماه
وقتی که نه ماهی برای تابیدن بود
و نه حرفی
برای گفتن
از میان سی و دو
|
|
|
|
|
آن لک لکی که فرصت مرا
با منقار برد
بردار اداره ی آمار را پس از سال ها طوری رسم کرد
که دو مرد
در
|
|
|
|
|
گنجشک شیشه ای که می پرد
از روی قندیل های شانه ات
یعنی
تو انگشتر الماس را چرخانده ای
و یخ
|
|
|
|
|
بهار هار باز اوها
شکوفه می دهد از دست
به دامن خرامان آهو
پیکسل ها چرخان چرخا
|
|
|
|
|
انصاف نیست
که من
در دو صفحه با تو شطرنج بازی کنم
و تو
فقط نسخه ی مروارید و گل را ببینی
|
|
|
|
|
چه خط موّاجی در هوا کشیده اند
ستاره های فراری از چشم های تو
وقتی به کلمه اصابت می کنی
می در
|
|
|