نه تیراژ تراژدی
نه آلیاژ مس
چشم های تو کافی است تا من فرمول انحنای برگ رز را
میان اقیانوس
با دو جزیره ی محض در میان بگذارم
کالیسکه ای که روی آب به سمت آب و با اسب های آب به قلب آب نمی رسد
شاید ملکه ای مغرور
و شاید
ملکه ی برفی مغرور
و شاید
ملکه ای که درانتخاب گزینه ی صفت در نقطه چین بارش برف قرار نمی گیرد
به هرحال
زیبایی از قرار زمردهایی است
که ماه
میان متن علف
و
و چگونه آهستگی های خود را جبران می کند سرنوشت؟
وقتی صاعقه
ثبت اولین اختراع الکتریکی
کنار ترس از انگشت های توست
نه اینکه عاشقانه می نویسم
نه اینکه عاشقانه نوشتن گیاهی داشته باشد
نه
من فقط بهانه می خواهم
از دل سطرها
پنجره ای به دنیا بیاورم که تاکنون تر از اکران مجدد بهار
بلیط بفروشد به پروانه ی گیسو
دور نرو!
دور تر از این
همان جایی است که ابر و وایت برد کلمه را از تقارن یکدیگر پاک می کنند
و کلمه ی پاک
نه هیچ است نه سکوت
پلنگ
خال های خودش را دنبال کرد که
به ماه رسید
پلنگ
البوم خاطرات ماه بود
که خالکوبی کرده بود بر خود
پلنگ
نقطه است
نقطه
نقطه های باز مانده از جمله های گم شده
پلنگ ...
من در یک تطابق بیولوژیکی
اینجا سپیدم
سپید
منی که شاید چای دو غزال چشم های تو باشم
در آگهی های بازرگانی
خرید شما هیچ ربطی به نسبت شعریت این شعر ندارد
یا قفسه ی سینه های چیده شده
در فروشگاه های گاه
خرید شما
بخشی از آسمان همان پرندگان کوچک کاغذی است
که در آستین دارید
زیبا و جالب بود