يکشنبه ۹ دی
|
دفاتر شعر صدرالدین انصاری زاده
آخرین اشعار ناب صدرالدین انصاری زاده
|
رینگ
زنگ آغازش زده شد
و من دست کش هایم را به زور
به بینوایی بخشیدم
در خیابان
حجم بادکنکی بازوهای ما را
کودکان خریدند
و ما پشت چشم می گریستیم
هیچ کس به نانوایی نگفت
رستم های خمیری، رستم های سوخته را
به مردم نفروش
اما باور کنید
استادیوم فردوسی
نام عجیبی است
این را مرد با دست های عرق کرده
غُرغُر می کرد
در حالی که از من
عکس می گرفت
رها کن این نوشته ها را
زنگ دبیرستان را برای همیشه زده اند
کاغذهایت را
به سبزی فروش محل
هدیه کن
و زود بیا
پشت قاب من
برای تو هم جا هست
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاسگزاری می کنم. فرهمند و فرحمند باشید | |
|
پاینده و پیروز باشید. ممنون از لطف شما | |
|
پر فروغ و پر شکوه باشید. تشکر از التفات شما | |
|
چشمه های طلوع و تازگی رفیق راهتان باد درود بسیار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.