چهارشنبه ۵ دی
اشعار دفتر شعرِ جرقه های اجمالی شاعر حنظله ربانی
|
|
با دست تو باید این گره وا بشود
تا ثانیه ها باب دل ما بشود
بی شک جهت حلّ " کرونا " باید
" بوسیدن
|
|
|
|
|
ای کهنه رفیق ! ناموثّق شده ای
حقّ دلم این نبود ، ناحق شده ای
وا شد دهنت ، راز دلم را گفتی
ای زخم
|
|
|
|
|
چرا این گونه سوت و کور و سردی ؟
سراپا مملو از احساس دردی ؟
|
|
|
|
|
لب ها غزل و موی سیاهت شب شعر
ای هر مژه از دیده ی ماهت شب شعر
|
|
|
|
|
هیهات که خود را بفروشم ای عشق !
با نفس بداندیش بجوشم ای عشق !
|
|
|
|
|
در خانه ی آسمان چه شوری بر پاست ؟!
انگار میان اهل منزل دعواست
|
|
|
|
|
حالا که جهان پر از عناد است ، بیا
اسلام که رو به ارتداد است ، بیا
|
|
|
|
|
از شرّ بلا و فقر ایمن نشوید
خواهان حقوق غیر ممکن نشوید
|
|
|
|
|
در خانه ی خود غذا خدایی داریم
هر روز پنیر و نان و چایی داریم
|
|
|
|
|
افسوس که روزگار آسان نگرفت
یوسف خبر از کلبه ی احزان نگرفت
|
|
|
|
|
باید که بیاید و سراسر بزند
با ترکه ی خویش بی صداتر بزند
|
|
|
|
|
به صحرای دلم پا می گذاری
نشانی از خودت جا می گذاری
|
|
|
|
|
سکوت ِ محض و باد ِ گرم ِ « کالی »
|
|
|
|
|
پریشان رویم و بد حال بی تو
ملولم بد تر از هر سال بی تو
|
|
|
|
|
از بس که دلِ ثانیه ها بر تو تپیده
|
|
|
|
|
رخساره ات دیدم خدایی ماه هستی....
|
|
|