چهارشنبه ۲۰ فروردين
اشعار دفتر شعرِ نوبرانه شاعر فروغ گودرزی
|
|
پالتوی برهنه چشم و
گوش بسته
در واپسین ثانیه های درمانده
چشم بر عصای واگن به دست
کلاهش را باد می
|
|
|
|
|
سربازها در آرزوی بمباران
مات شاه بلغاری/
بی رمغ و خمیر
فانوس به دست
در بیراهه های سرد استخوان
|
|
|
|
|
زیر پای چروک های چرک/
پنجره سینه سرخ
کر کره پهن می کند دستان باد
تا پرواز نقشی نو از
رزهای آبی
|
|
|
|
|
همان اول
عرق پیشانی اش را
به استخوان های ش سپرد
و رو به روی کرم های بازیگوش/
سرزمین شکم گرسنه اش
|
|
|
|
|
بر لب دیوار خام
پا به پای خشت ها
فریاد می کشید/ دندان های ش
او دیگر نمی خواست
صفحه گردانی باشد
|
|
|
|
|
همان پک اول
دود شد و به آسمان رفت
و تو هنوز بو می کشی
حلقم را
اما نگران نباش
به ماه نمایش نامه
|
|
|
|
|
در خواب خرگوشی زمستان
طرح سیب می زند/ شاخه ی سمج
حالا رد قلم ش بوم به بوم
نقل مجلس می شود
|
|
|
|
|
بیرون مانده از قبر
دستان خیس آستین اش
به ناچار پشت صحنه می ایستد
تا بیدار کند
ابرهای عقیم مانده
|
|
|
|
|
در نمایش مرگ سریالی سایه ها
با پرچمی سفید
نقش انگشت پا شکسته را
بازی می کند
دیوار سرکش شعبده باز
|
|
|
|
|
چشم می چرخاند سوزن بغض
انگار شب خوابیده در نگاه سوراخ ش
که حالا کوک های پیر/ هم
به او نخ نمی دهن
|
|
|
|
|
دست بردار نیستند
گوش های زنگ زده قاتل
من اما
عصر یخبندان یک روز
این تراژدی غمگین را به دست/
قا
|
|
|
|
|
گاهی آه های بی صدایم
در آواره ترین خاک ریز حلقم
فریاد می شود
و از مردمک های دستانم بیرون می زند
|
|
|
|
|
چپ نگاهم می کند
در چشم راست پاهای م
جاده ای که بین دو راهه های خود
خنجری در حنجره دارد
|
|
|
|
|
کسی خورشید را
پشت نخ های میله ای انداخته
تا دو خیابان بالاتر
باز کند
گره ی کور / موهای برف را
|
|
|