صفحه رسمی شاعر منوچهر فتیان پور (راد)
|
 منوچهر فتیان پور (راد)
|
تاریخ تولد: | دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۴۲ |
برج تولد: |  |
گروه: | شاعران سپید |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | شوشتر |
علاقه مندی ها: | شعرهای آئینی ،غزل،اجتماعی،قصیده،مثنوی، رباعی ،عاشقانه.... |
امتیاز : | ۱۲۷۶ |
تا کنون 135 کاربر 413 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
|
لیست دفاتر شعر
۱ |
|
۲ |
|
۳ |
|
۴ |
|
۵ |
|
۶ |
|
۷ |
|
۸ |
|
۹ |
|
۱۰ |
|
۱۱ |
|
۱۲ |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
گفتم
باتو نیستم
این همه بدو بی راه نگو
چشم دل را تیغ نزن
گربرق خوابت پرید
ارزش ماست مالی ن ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۴۹۲۴ در تاریخ يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۲:۰۰
نظرات: ۷
|
|
دور هستی
لذتی درخانه نیست
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۴۸۸۹ در تاریخ جمعه ۲۰ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۱۲
نظرات: ۱۸
|
|
قسمت اعظم بدبختیم از روی نحس تو بود
خنده را از لب گرفتی بی گفت شنود
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۴۷۷۲ در تاریخ دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ۰۴:۴۸
نظرات: ۲۷
|
|
می نشستم تا دیر وقت
در جای شلوغ
خیره شد چشمانم تا وقت طلوع
جز پنجره بیست سانتی هیچ ندید
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۴۷۲۸ در تاریخ شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۰۱:۴۸
نظرات: ۱۰
|
|
من از راه نزدیک
نقشه نبودنت را
کنار گرمی مردمک چشمم
دیدم
آسمان زیر چترم جا نداد
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۴۶۹۵ در تاریخ پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۴۶
نظرات: ۱۰
مجموع ۱۱۸ پست فعال در ۲۴ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر منوچهر فتیان پور (راد)
|
|
قسمت سوم : خوابگاه اگر وجود خدا “باورت” بشه خدا یه نقطه میذاره زیر باورت و “یاورت” میشه… سلام عمو آرتین خوبی نفسم ،حالم خوب نبود دورم شلوغ بو
|
|
|
|
قسمت دوم خوابگاه بعد از سال تحویل پارامیس پیامکی ارسال نمو د برای شروع دوباره وباز تولید (مربع پارامیس-سما مربع ) دقیقاًراس ساعت 1:51بامداد سلام شب بخیر رفتم بیمارستان بفرست
|
|
|
|
الو سلام عمو آرتین سلام بفرمائید پارامیسم دختر شهداد که اومدید مراسم بی بی ام یادتون اومد ؛خُب ؟ راستش عموببخشید من بد جوری گرفتار شدم نیاز به پنج میلیون تومان دارم ق
|
|
|
|
غروب روز یکشنبه مسافر زده بودم تا چهار راه طالقانی موقع برگشت که قصد داشتم برم منزل خانم بسیار زیبایی کنار خیابان صدا زد تاکسی شهرک سلمان دربست ، ایستادم جلوی پاش ترمز کردم گفتم خانم
|
|
|
|
درهوشیاری بودم که از کنار اداره ردمی شدم و خودروی پشت سرم ترمز گرفت و ایستاد نگاه به پشت سرم کردم دیدم از دوستان قدیمی است گفت به پر بالا حالا که سوارشدم ؛&nb
|
|
مجموع ۲۳ پست فعال در ۵ صفحه |