صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی
|
 بهمن بیدقی
|
تاریخ تولد: | شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | مهندس عمران |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه |
امتیاز : | ۱۰۵۲۹ |
تا کنون 343 کاربر 1504 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
ثبت شده با شماره ۱۳۷۱۷۱ در تاریخ ۲ روز پیش
نظرات: ۴
ثبت شده با شماره ۱۳۷۱۳۶ در تاریخ ۳ روز پیش
نظرات: ۹
|
|
تو مثل تیغ دوشاخه ای ،
رخنه کرده بین حلقوم
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۷۰۱۷ در تاریخ ۹ روز پیش
نظرات: ۰
|
|
تو که میگویی ظالم نیستی ، ظالم نیستی ؟
اینرا میگویی چون عادل نیستی
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۹۲۷ در تاریخ دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۴ ۰۷:۵۳
نظرات: ۰
|
|
دیگرخسته ام ازخود ،
پس برس به دادم
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۹۰۶ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۰
مجموع ۱۶۷۷ پست فعال در ۳۳۶ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی
|
|
اشتباه ، شُغلمان شده غرق درشب و، غرق در افکار و، غرق در یادِ خداوند ، حالی به من دست داد که لااقل با خودم صادق شده بودم و به خدا میگفتم : بارالها مرا برای تکرراشتباه
|
|
دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱ ۱۱:۳۳
نظرات: ۲
|
|
ازاینجا مونده ازاونجا رونده توی روستاشون ، عاشقِ یه دخترشد . از اون دخترا که از هر انگشتش یه هنر میریزه . یکی از هنراش قالی بافی بود . پسره هم یه خواستگارِسمج . دختره هم نازمیکر
|
|
دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۲۱:۴۶
نظرات: ۲
|
|
امضا ء نمیکنم این خاطره ی بد بگونهای ست که همیشه از یادآوری اش ، حالِ مغزم بد میشود و مغزم ، دلش به حال انسان بودن انسان می سوزد و به رعشه درمی آید .
|
|
دوشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۹
نظرات: ۱۱
|
|
معنای عشق و زوایای بیشمارش عشق یعنی امید ، یعنی صبر عشق یعنی کینه به دل نگرفتن ، بخشیدن عشق یعنی دریای محبتِ بیکران عشق یعنی ازخود، گذشتن وخود را ندیدن ومحوِمعشوق شدن و
|
|
سه شنبه ۵ مهر ۱۴۰۱ ۱۴:۳۸
نظرات: ۲
|
|
پسری که پدرش بود هنوزهم فکرمیکنم یک رؤیا بود . یه رؤیا که بسختی میتوان باورش کرد . من که هنوزهم باورم نمیشود. حدود نیم قرن پیش بود ، جواد ، آرام نقاشی میکرد . آن موقع فقط حدود پنج سال
|
|
دوشنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۴۵
نظرات: ۴
مجموع ۱۵۱ پست فعال در ۳۱ صفحه |