سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

جمعه ۷ ارديبهشت

صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی


بهمن بیدقی

بهمن بیدقی



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵

برج تولد:

برج دلو

گروه

:
افراغ اندیشه

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸

شغل

:
مهندس عمران

محل سکونت

:
تهران

علاقه مندی ها

:
طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه

امتیاز

:
۸۵۶۹
تا کنون 303 کاربر 1302 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.


درباره من

:
برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید

لیست دفاتر شعر


۱


اشعار ارسال شده

ازطاووس تا جغد شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

من یه شب نشین و، ویرانه نشینم ، چون جغد بگو تا چکارکنم میان این بهت ؟  ...
ثبت شده با شماره ۱۲۹۴۳۸ در تاریخ ۲ روز پیش    نظرات: ۴

دراین سکوت خالی ام ، دراین سجود عالی ام ، ببین که من چه حالی ام ! همچون یه دار قالی ام  ...
ثبت شده با شماره ۱۲۹۴۱۲ در تاریخ ۳ روز پیش    نظرات: ۴
اغماء شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

بین صلح و اسلحه ، بین اجباری که بود ، بین فیل های عظیم ابرهه  ...
ثبت شده با شماره ۱۲۹۳۷۹ در تاریخ ۴ روز پیش    نظرات: ۲

مانده ام چه عذابی میشد ، اگرنبود داغیِ خورشید  ...
ثبت شده با شماره ۱۲۹۳۵۸ در تاریخ ۵ روز پیش    نظرات: ۲
پُفِ فیل شعری از بهمن بیدقی از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

یهو بخود می آیی و می فهمی ، دیگه دیره  ...
ثبت شده با شماره ۱۲۹۳۲۳ در تاریخ ۶ روز پیش    نظرات: ۱۰

مجموع ۱۴۰۰ پست فعال در ۲۸۰ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی


رازها بالاخره فاش میشوند
 
درطبقه ی دومِ خانه ی دوستش زندگی میکرد . همسرش را چند سالی بود که ازدست داده بود ولی دوستش لطف کرده بود و اجازه داده بود باز همانجا بماند ، طبقِ یه قراردادِ ن
سه شنبه ۸ آذر ۱۴۰۱ ۱۳:۴۸    نظرات: ۴

بدنبالِ بهانه هایی برای خنده ولبخند
 
چند سال پیش رفته بودیم مجلسِ ولیمه ای بمناسبتِ آمدنِ حاجی از مکه . اسمِ او فیروز بود .
یه نفر بی آنکه قصد و غرضی داشته باشد هنگام خداحافظی گفت
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۱:۴۹    نظرات: ۱۴

ارابه ای بسوی مرگ
 
ارابه دو اسب داشت ، که درجاده ای خاکی راه می پیمود .
درون ارابه مادر و کودکی بودند که کودک ، تازه بلد شده بود چهار دست و پا به پیش برود .
پدر درجایگاهِ سور
دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۱۶    نظرات: ۱۰

اسم خیلی مهمه
 
توو خیابون راه میرفت که دوستشو دید .
اسکندرگفت : سلام آقای عباسقلی خان . جزیره هاوایی تشریف داشتید ، آب وهوایی عوض میکردید ؟
عباسقلی گفت : سلام ، اسکندرِمقدونی
سه شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۱ ۱۲:۵۰    نظرات: ۶

بیچاره دنیا
 
درمیانِ این مرگِ شگفت انگیز که زندگی اش میخوانیم ، زندگیِ ناتمامی ست که هیچگاه نمی میرد و آن زندگی ای ست که مرگش میخوانیم .
وبه این فلسفه است که من هیچگاه، برجنازه ام
يکشنبه ۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۳۷    نظرات: ۲
مجموع ۱۴۶ پست فعال در ۳۰ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1