صفحه رسمی شاعر حسن نوروزنیا
|
حسن نوروزنیا
|
تاریخ تولد: | شنبه ۶ مرداد ۱۳۴۱ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی و نقاشی |
امتیاز : | ۳۶ |
تا کنون 25 کاربر 63 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
آغاز یک سکوت
در فصل سرد تنهایی من
لحظه های تولد کلام در خیال خشکیده ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۲۰۵۵ در تاریخ يکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۹ ۰۸:۴۶
نظرات: ۴
|
|
با استقبال از شعر اردلان سرافراز
در این قفس نشسته ام ، از این حصار خسته ام
بال و پرم شکسته او ، ک ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۲۰۰۲ در تاریخ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۱۷
نظرات: ۲
|
|
دوست ما گفت که در خانه بمانید خطر است
کورونا آمده اکنون که بشر خون جگر است
...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۱۹۶۳ در تاریخ پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۹ ۲۱:۱۲
نظرات: ۲۰
|
|
گمانی نبردم به سامان نرفتم
قرنطینه بودم که آسان ندیدم
نرفتم تئاتری به شوق وصفایی
نه گاهی کبابی سل ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۱۹۲۶ در تاریخ چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۵۳
نظرات: ۲
|
|
شوخی با حافظ حرف دل ملت
فکر مردم همه آنست که او شد یارش
او در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
قه ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۱۸۸۰ در تاریخ سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۴:۲۵
نظرات: ۹
مجموع ۴۸ پست فعال در ۱۰ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر حسن نوروزنیا
|
|
قصه لوطی و بازرگان(هفت) دیگر این لوطی پرایدی را نخواست هرچه در بازار بنجل نارواست خواجه چون دیدش فتاده همچنین بر جهید و زد کله را بر زمین چون بدین رنگ و بدین حالش
|
|
سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۱۱
نظرات: ۲
|
|
قصه لوطی و بازرگان(شش) لوطیان هریک تجارت را شنید از تعجب هیچ کالایی ندید لوطی شهر فرنگستان که شنید یک پرایدهم چون نصیب تو نشد گفت لوطی هر چه خواهم می خرم من در این
|
|
دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۵۵
نظرات: ۵
|
|
قصه لوطی و بازرگان(چهار) قصه لوطی بجانش خسته بود او که جانش بر دلاری بسته بود او بگوید چون ضعیف است بیگناه دور بوده از سلیمان و سپاه چون ببالد زار بی شکر و گله درجه
|
|
شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۴:۳۳
نظرات: ۱
|
|
قصه لوطی و بازرگان(پنج) شد پشیمان خواجه از گفت خبر گفتم و اما چرا افتاد شرر این مگر خویشست با آن لوطیان این مگر دانسته افتاده میان این چرا کردم چرا دادم پیام سوختم بیچاره
|
|
شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۴:۳۰
نظرات: ۰
|
|
قصه لوطی و بازرگان(سه) ای بدی که تو کنی در خشم و جنگ هر چه را تحریم کنند با بانگ چنگ ای جفای تو ز دولت مرگ ما و انتقام تو ز جان و برگ ما حال من اینست حالت چون بود فقر من
|
|
چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۴۲
نظرات: ۱
مجموع ۷ پست فعال در ۲ صفحه |