سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

در اين دنيا سرور مردم، سخاوتمندان هستند؛ ولي در قيامت سيّد و سرور مردم، پرهيزکاران خواهند بود. امام سجاد(ع)

سه شنبه ۲ بهمن

صفحه رسمی شاعر حسن نوروزنیا


حسن نوروزنیا

حسن نوروزنیا



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
شنبه ۶ مرداد ۱۳۴۱

برج تولد:

شیر

گروه

:
افراغ اندیشه

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
يکشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲

شغل

:
بدون اطلاعات

محل سکونت

:
تهران

علاقه مندی ها

:
طراحی و نقاشی

امتیاز

:
۳۶
تا کنون 25 کاربر 63 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.

لیست دفاتر شعر


۱

حرف دل

۲

اجتماعی

۳

معرفت


اشعار ارسال شده

حال امروز شمس شعری از حسن نوروزنیا از دفتر حرف دل نوع شعر غزل

(شمس در حال وضع امروز) ای قوم به خواب رفته کجایید کجایید گنجینه همین جاست بیایید بیایید ...
ثبت شده با شماره ۹۱۸۴۴ در تاریخ دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۴:۱۴    نظرات: ۵
فرش چمن شعری از حسن نوروزنیا از دفتر اجتماعی نوع شعر غزل

شوخی با حافظ فصل بهار من چرا فرش چمن نمی کند دل شده بی قرار او یاد سمن نمی کند ...
ثبت شده با شماره ۹۱۷۹۹ در تاریخ يکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۹ ۰۸:۱۳    نظرات: ۷
تیرآه شعری از حسن نوروزنیا از دفتر اجتماعی نوع شعر غزل

کرونا و شوخی با حافظ دوش از ویروس بی رحمی در آمد پیر ما چیست این درد و چه شد تدبیر ما  ...
ثبت شده با شماره ۹۱۷۵۶ در تاریخ شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۹ ۰۶:۱۶    نظرات: ۲
آسایش دوگیتی شعری از حسن نوروزنیا از دفتر اجتماعی نوع شعر غزل

شوخی با حافظ پول می رود زدست و من آس وپاس خدارا سرداده ناله از دل مرد و زن آشکارا ...
ثبت شده با شماره ۹۱۷۱۹ در تاریخ جمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ ۰۰:۰۳    نظرات: ۳
قصد رهاشدن شعری از حسن نوروزنیا از دفتر حرف دل نوع شعر غزل

قصد رها شدن چرا دل که اسیر سنگ تو ست تیر نشسته برهدف بسته به یک خدنگ توست  ...
ثبت شده با شماره ۹۱۶۷۷ در تاریخ پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۰۰:۰۲    نظرات: ۴

مجموع ۴۸ پست فعال در ۱۰ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر حسن نوروزنیا


قصه لوطی و بازرگان(هفت)
دیگر این لوطی پرایدی را نخواست
هرچه در‌ بازار بنجل  نارواست
خواجه چون دیدش فتاده همچنین
بر جهید و زد کله را بر زمین
چون بدین رنگ و بدین حالش
سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۱۱    نظرات: ۲

قصه لوطی و بازرگان(شش)
لوطیان هریک تجارت را شنید
از تعجب هیچ کالایی  ندید
لوطی شهر فرنگستان که شنید
یک پرایدهم چون نصیب تو نشد
گفت لوطی هر چه خواهم می خرم
من در این
دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۵۵    نظرات: ۵

قصه لوطی و بازرگان(چهار)
قصه لوطی بجانش خسته بود
 او که جانش بر دلاری بسته بود
او بگوید چون ضعیف است بیگناه
دور بوده از سلیمان و سپاه
چون ببالد زار بی شکر و گله
درجه
شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۴:۳۳    نظرات: ۱

قصه لوطی و بازرگان(پنج)
شد پشیمان خواجه از گفت خبر
گفتم و اما چرا افتاد شرر
این مگر خویشست با آن لوطیان
این مگر دانسته افتاده میان
این چرا کردم چرا دادم پیام
سوختم بیچاره
شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۴:۳۰    نظرات: ۰

قصه لوطی و بازرگان(سه)
ای بدی که تو کنی در خشم و جنگ
هر چه را تحریم کنند با بانگ چنگ
ای جفای تو ز دولت مرگ ما
و انتقام تو ز جان و برگ ما
حال من اینست حالت چون بود
فقر من
چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۴۲    نظرات: ۱
مجموع ۷ پست فعال در ۲ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
4