صفحه رسمی شاعر حسن نوروزنیا
|
حسن نوروزنیا
|
تاریخ تولد: | شنبه ۶ مرداد ۱۳۴۱ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی و نقاشی |
امتیاز : | ۳۶ |
تا کنون 25 کاربر 63 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
به رقص شاخه های خشک پیچیده
بر اندام درخت پیر فرسوده
پرستو می نشیند
لانه می سازد
به عشق خاطرات خ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۳۳۹۴ در تاریخ سه شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۳:۰۷
نظرات: ۷
|
|
رقص دارد این قلم دیوانه می سازد مرا
بارنگ زرد فصل دی افسانه می سازد مرا
شب ها و بی خوابی اگر افت ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۳۲۲۱ در تاریخ جمعه ۲۱ آذر ۱۳۹۹ ۰۷:۱۹
نظرات: ۸
|
|
برگ چنار زرد و خشک
زیر لگدهای سرد سرد
موج در موج و دوباره باد و طوفان
سیل افکار و خیالی پوچ
کو ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۳۰۴۷ در تاریخ يکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۳۸
نظرات: ۵
|
|
چگونه می گریزد آدم محتاج یک بوسه
ندلرد در بغل دوستی که تنها می خورد غصه
تمام آنچه در واقع نمی باشد ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۲۹۸۱ در تاریخ جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۳۹
نظرات: ۶
|
|
زده فریاد کلاغ
سر آن بید بلند
لانه ای ساخته ازچوب چنار ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۲۹۰۵ در تاریخ چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۵
نظرات: ۵
مجموع ۴۸ پست فعال در ۱۰ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر حسن نوروزنیا
|
|
قصه لوطی و بازرگان(هفت) دیگر این لوطی پرایدی را نخواست هرچه در بازار بنجل نارواست خواجه چون دیدش فتاده همچنین بر جهید و زد کله را بر زمین چون بدین رنگ و بدین حالش
|
|
سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۱۱
نظرات: ۲
|
|
قصه لوطی و بازرگان(شش) لوطیان هریک تجارت را شنید از تعجب هیچ کالایی ندید لوطی شهر فرنگستان که شنید یک پرایدهم چون نصیب تو نشد گفت لوطی هر چه خواهم می خرم من در این
|
|
دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۵۵
نظرات: ۵
|
|
قصه لوطی و بازرگان(چهار) قصه لوطی بجانش خسته بود او که جانش بر دلاری بسته بود او بگوید چون ضعیف است بیگناه دور بوده از سلیمان و سپاه چون ببالد زار بی شکر و گله درجه
|
|
شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۴:۳۳
نظرات: ۱
|
|
قصه لوطی و بازرگان(پنج) شد پشیمان خواجه از گفت خبر گفتم و اما چرا افتاد شرر این مگر خویشست با آن لوطیان این مگر دانسته افتاده میان این چرا کردم چرا دادم پیام سوختم بیچاره
|
|
شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۴:۳۰
نظرات: ۰
|
|
قصه لوطی و بازرگان(سه) ای بدی که تو کنی در خشم و جنگ هر چه را تحریم کنند با بانگ چنگ ای جفای تو ز دولت مرگ ما و انتقام تو ز جان و برگ ما حال من اینست حالت چون بود فقر من
|
|
چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۴۲
نظرات: ۱
مجموع ۷ پست فعال در ۲ صفحه |