يکشنبه ۲ دی
مٍقآمِ فِنآ شعری از پژمان خلیلی
از دفتر شَه شَهِ نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۰ شماره ثبت ۹۹۳۳۰
بازدید : ۱۹۲ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب پژمان خلیلی
|
منتَظَر ,قانع نشینم شاید ایی یا که نه
در ضمیرام خواب اقلیم ات بدیدم یا که نه
هر تبسم کردن ات مروآر روح ام را ربود
در نگاه ات خوف , قربان ات برویم یا که نه
ما نبودیم آمدی یا بودی و هستی و بود
دون فنا گردید حیرآنت, تو سًری یا که نه
هر چه می خوانم تو ناقوسی ,اَذانی در درون
وَه چه بی تابم به میخاری بیایم یا که نه
من عبوری در عطش, آتش به بیرونم کشاند!
العجب! میغات سٌلکی در ثنآیم یا که نه
در مسیر ت هر فِغانی دید ام از دور آنه گفت
بهر قربانت, چو می نازی بنازم یا که نه
من که قربانی ابراهیم ,اسماعیلتان گردیده ام
آس موسی , چوب نوحآ, چون خِلالم! یا که نه
مقصدی, بی انتها, هر لحظه سودآی به کف
در کف دنیا! به جستآرت بجویم یا که نه
((و ُجهُه ٌ نور ٍ علی نور َ کَبرق ٍ لامع ٍ ))
در تجلای ات بهوشم, می ربآیی ! یا که نه
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیباست