چهارشنبه ۱۶ آبان
همیشه پای تو می سوزم اما . . . شعری از پژمان خلیلی
از دفتر شَه شَهِ نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۰۰ شماره ثبت ۹۹۲۰۸
بازدید : ۱۱۱ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب پژمان خلیلی
|
نشان عشق در بیگانه هستی
کمی خوابی کمی دیوانه هستی
نمی دانم کجایی در چه حالی
ولی حتمی غمی, در سینه هستی
کما فی السابق ار می ایی ای عشق
ندای منتظر در چشمه هستی
نگارا در به در در درگه ات زار
کنارغامضان افسانه هستی
نمی پندارمت در هر تخیل
تو واقع در به در بی خانه هستی
همیشه پای تو می سوزم اما . . .
درون انفراد پیمانه هستی
عذابی می رسد بر لفظ ات حتی
در اعجاع رسیدن, حَفظهِ هستی
نمی دانم ولی می خواهی از ما
به امید رسیدن صامت هستی
امانآ پند هر کس را شنیدم
تو باز هم حلقه ی پیوسته هستی
نمی خواهم ولی می خواهی و باز
تو عشقی عشق و بر عِشقانه هستی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید