يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
آخرین اشعار ناب زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
|
چهارپاره:
.
منتظر بودم بیاید، در تمامِ جمعههایم
منتظر هستم کماکان، با دو چشمِ مانده در راه
گاهی اصلا خواب دیدم، آمده؛ وقتی گشودم
دیده را، دیدم که انگاری، شده، سهمِ دلم، آه
*
ماهِ رخسارش چو پنهان شد میانِ هالهی آه
با تبِ آیاتِ دل، خواندم نمازی، تا دوباره
آید و، حسّ مرا درگیرِ رویایش نماید
چشمکِ زیبای خود، بر دل زند، چونان ستاره
*
از ستاره، تا طلوعِ آفتابِ زندگانی
میتراود، مهرِ نابش، در سراپای زمانه
از پگاهان، تا دلِ شبهای محوِ انتظارش
میشکوفد، نرگسینِ سینههامان، پُربهانه
*
کاشکی، آید؛ بگیرد، خستگی را از نهان و
با طلوعِ مهرِ خود سازد منوّر، این جهان را
از دلِ دنیا بگیرد، التهابِ زخمها وُ
بسترِ عدلِ عظیمِ خود کند، پهنای دنیا
زهرا حکیمی بافقی، کتاب ترنّم احساس.
________________________
.
غزل:
.
ماهیِ دریای مهرت هستم ای ماهِ نهان
بازگیر از رخ دگر پرده؛ منوّر کن جهان
.
هر ستاره، میزند چشمک به مهرِ دیدنت
کی شود، مهرت بتابد، در کرانِ آسمان
.
چشمهی دل میزند، پیوسته دل، در، عشقِ تو
میتپد؛ آری! به عشقت، ناکجای شورِ جان
.
دیده در ره دارد احساسِ زلالِ زندگی
از برای دیدنِ رخسارِ ماهِ پاکتان
.
آرزوی سینههای منتظر را بشنوید
بازگردید آخر ای آقای خوب و، مهربان
زهرا حکیمی بافقی، کتاب ترنّم احساس.
|