سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        مرگ دخترت

        شعری از

        زر حاتم

        از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۱:۴۳ شماره ثبت ۹۹۱۱۳
          بازدید : ۲۰۱   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر زر حاتم

        آن روز که در قیامت همه از خاک میرویند از نو
        هزاران سال نوری میگویم آه
        نمی خواهم زاده شوم از نو
        پدر نازنینم میخواهم بمیرم در آغوش خوشبوی تو
        آن روز که همه خوبان شادند از خوبی خود
        من گر خوبم فریاد میزنم آه
        پدر قلب مرا آتش زدی با مهربانی
        میخواهم اینبار تو بمانی و من بمیرم
        آن دم که افتادم به خاک
        آن لحظه که عزرائیل خندید به ترس من
        بیفتم در دستان شفابخشت
        چش غره ای به او بزنی
        من ببویم و ببوسمت و لمس کنم قلبت را
        تو دوباره مثل آن ماه شب چهارده
        ببوسی پیشانی مرا
        کم کنی آن روی فرشته را
        اه پدر اینبار تو گریه کنی و شیون
        هرچه بگویی دخترم..دخترکم ‌..ناز من ..چشمهایت را باز کن
        من سکوت کنم و سکوت و سکوت
        این بار دستهایم را در دستت فشار دهی
        من اینبار خوب نمیشوم ک نمی‌شوم
        اینبار تو بنشین به طعنه ی اینان که میگویند
        هی تو دختر نداری
        بگذار تا برات بگویم از قبل
        آه پدر تو قوی تری نه من رنجور
        اه موهایت
        جگرم سوخت مثل سرخ رنگ موهایت
        من خوشحالم که میگویند بینی من شبیه توست
        بینی اصلا هم شاعرانه نیس
        اما حالا برایم از چشم هم شاعرانه تر است
        اصلا میگویند خدا بینی را انتخاب کرد
        خدا از همه شاعرانه تر است
        اگر همه ملائک برخیزند
        خاک گریه کند که دیگر مرده ای نمی‌پذیرد
        من میخواهم بمیرم
        شوم تک قبری در محشر قیامت
        تو باید عزادار من باشی
        پدری که از پسر گرانقدرتر دانستی 
        مرا چو گوهر در قلب خودت جا دادی
        وقتی که مردم گفتند که تو مرده ای
        آه کشیدم که نگویید..مرده برازنده ی تو نیست
        ای کاش تو پدر همه بودی
        از انس و جنس
        از اب و خاک
        از آسمان و زمین
        حتی این مردمان سخت دل
        همه ویران دل میشدند از رفتن تو
        مهربانم 
        آسوده بخواب
        آزمونی سخت در راه داری
        دوباره مرگ فرزندی
        دخترک عاشق تو...
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۶:۵۳
        درود بانو
        روح ابوی عزیزتان شاد
        امید که خلد آشیان باشد
        فاتحه و صلوات خندانک خندانک
        زر حاتم
        زر حاتم
        سه شنبه ۴ خرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۳۹
        سپاس از شما مهربان
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۵۵
        دل نوشته زیبایی بود

        درود بر شما
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        زر حاتم
        زر حاتم
        سه شنبه ۴ خرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۴۰
        سپاس از شما
        ارسال پاسخ
        بهنود کیمیائی
        يکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۰۳
        درود
        شاعر
        گرامی
        عالی
        بود خندانک
        زر حاتم
        زر حاتم
        سه شنبه ۴ خرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۴۰
        ممنون از شما
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        دوشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۵۵
        درود فراوان بانو گرامی
        بسیار
        غمگین
        بود خندانک
        زر حاتم
        سه شنبه ۴ خرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۴۰
        سپاس فراوان
        مهدی سلیمانیان
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۰ ۱۴:۲۴
        خیلی عالی و غمگین
        الهی دلتون همیشه شاد باشه خندانک خندانک
        زر حاتم
        زر حاتم
        شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۴۹
        سپاس فراوان
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5