سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        عـــــــــشــــــــــــــق

        شعری از

        امیرحسین مقدم

        از دفتر ما صابر دردهای خویشیم نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۱ ۱۹:۳۳ شماره ثبت ۹۹۱۱
          بازدید : ۱۰۳۱   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        عشق

        امیرحسین مقدم

         

        اگر نشینم از آن مُشک بو خبر نمی‌آید.

        وگر رَوَم زِ پی‌اش، گَردِ او به سَر نمی‌آید.

        حکایتی عجب است این کهنْ حکایتِ عشق،

        که جان به سر کند و خود به سر نمی‌آید.

        به صد هزار زبان می‌کنم تمنّایش،

        دریغ و درد که در یک نظر نمی‌آید.

        وگر به راهِ او بنشینم هزاران سال،

        چو بختِ خفته‌ی من، از سفر نمی‌آید.

        زِ حالِ یارِ سفر کرده یاد آرید.

        اگر چه غیرِ خونِ جگر، زو ثمر نمی‌آید.

        دو چشمِ خویش رها کردم و به دیده نشد،

        چنان که گویی ازین دیده‌اش، بَتَر نمی‌آید.

        هزار وعده دهد، از هزار روزِ وصال،

        گذر کند هزار روز و وعده‌ای به سر نمی‌آید.

        دو چشم خویش بدوزم به آن سوی این در،

        رود زِ چشم من آن کورسوی و کَس زِ در نمی آید.

        چگونه دعوی او باورم شود وقتی،

        زِ صد هزار وعده، یکی کارگر نمی‌آید.

        منم که تشنه‌ی یک جرعه‌ام زِ جامِ چشمانش،

        زِ مَی گذشتم و دُردیــم، بــر نمی‌آید.

        گذشته عاشقِ بیدل، زِ جان شیرینش،

        که غیرِ تیشه و سَر، هیچ، سِر نمی‌آید.

        دریغ و درد که در چشم ما اهالیِ عشق،

        اگرچه منتَظِریم، مُـنتـَظَر، نمی‌آید.

        به یاد روز واقعه امروز، گر کنیم افغان،

        ز داغ روز واقعه، خون بر جگر نمی‌آید.

        مگو حکایتِ سوزِ دلت به نامحرم.

        که جز ضرر، ثمریت، کارگر نمی‌آید.

        به صد حِیَل برباید، دل پریشانت،

        خبر دهد ز وصالش، ولی خبر نمی‌آید.

        چو دارویی که طبیبی دهد به نادانی،

        زِ دارویی به دلِ عاشقی اثر نمی‌آید.

        زکوچـه ها گذرد با پَـرِ طـاووس،

        به کوی ما چو رسد، زاغکی گذر نمی‌آید.

        هزار لیلیِ عاشق، زِ پِی هزاران قیس،

        ازین جنون گذرِ عقلِ مختصر نمی‌آید.

        شبی نشد که ننوشیم باده جز مَیِ خون،

        فغان که مستیِ خون جگر، سحر نمی‌آید.

        امـیـرِ قصّـه من، داستانِ غم می‌گفت،

        زِ غم مگو ، که از ازیـن قصّه خوبتر نمی‌آید.

         

        1 / 7 / 1391

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4