پایِ تابوت های پوسیده
پِلک میزد دهانِ تعدادی
کُرّه خرهای روسری بسته
شاعران دُکانِ شیّادی
عدّه ای با فَعول همبستر
یک سری با عَروض میجنگند
بس که سر توی کفش ها کردند
بعدِ یک اتّفاق می لنگند
لب دُمَل های مستِ استادی
شعر را نیمه نصفه آوردند
تا که یک سطر، خط خطی سازند
روده هاشان به سُرفه آوردند
اجتماعی که شعرِ کرمو را
روی رَحمی سه لایه تابیدند
تویِ یک زایمان بیهوده
مُنگولانی به صفحه پاشیدند
کُنجِ هر صفحه ای ولو هستند
گورخرهای هیزِ پَشمالو
درپی چیزِ مُفت می گردند
تا بلیسند لای ِ شَفتالو
باورِ خود ادیب پنداری
گیرِ ذهنی مریض و تا خورده
مَملو از سارقانِ بیماراست
انجمن های پشتِ پا خورده
انجمادی که توی سَر دارند
غرقِ در موجهای پیشاب است
ردپاهایِ خَرمگس هر دَم
خیسِ جا مانده های دوشاب است
لایِ این بند های تو در تو
مغز هادی ز درد بیدار است
هر بلایی که بر سرش آمد
از دَهن ریز های خودکار است
توضیح اینکه :
مخاطبان این شعر سارقان ادبی هستند که خوشبختانه
در سایت وزین شعر ناب ردپایی از ایشان نیست. و فقط
در برخی از فضاها مثل اینستاگرام فلّه ای پرشده اند.
قبلا از یکایک دوستان ادیبم جهت نظردهی شان کمال تشکر را دارم خصوصا بانوان ادیب و باسواد سایت امید که مقبول افتد.
سید هادی محمدی
بیست و هشتم اردیبهشت 1400
گلایه آمیزی بسیار زیباست
مبین مشکلات جامعه
موفق باشید