پنجشنبه ۶ دی
جمعه چشمانت شعری از
از دفتر ديوان دلتنگي ها نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۹ ۱۲:۲۲ شماره ثبت ۹۸۷
بازدید : ۱۰۹۱ | نظرات : ۷
|
|
سراغ جمعه را که میگیرم نمیدانند \"جمعه\" چیست! بعضی ها نمازش میخوانند بعضی ها می خوابندش بعضی زنده داری میکنندش ولی من جمعه به زیارت چشمان \'تو\' می آیم... ای که چشمانت آسمانی ست اجازه زیارت میدهی؟ - نــ ــ ــه! چه وقت تعطیلی است نازنین باید غروب با چشمان تو تماشا کنم... من برای چشمانت خودم را نذر کرده ام مثل ابراهیم و اسماعیل من از خود میگذرم... اما اینک غروب جمعه چشمهای تو و دیدگان خیس من و ثانیه های خیالی و باران اشک... - از سه شنبه که رفته ای در جمعه چشمانت مانده ام مگذار شب جمعه ام برسد و من هم بخوابم جمعه را...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.