چقدرخاطرت عزیزست
چند روزه ی دنیا را من ،
در ازاءِ تنها ، داشتنِ خاطره ی شیرین ات ،
" با وفای من " !
می فروشم
تو ببین که تا چه حد ، خاطرت عزیزست ،
که من ، همه ی غنیمت وفرصتِ دنیاییِ فرهادیِ خود را
به ازای داشتنِ یادِ توی شیرین ام ،
سراسر می فروشم
شیرینیِ یادت ، آنقدر زیادست ،
که بیماریِ قندِ روحم ،
چند برابر شده است
مغز هم ، دست به کار ،
برای انحطاط و، خودکشیِ روحم شده است
فرمانِ مغز ، این بود :
همه چیزت را ،
بگذار و بگذر !
فقط یارت خوش بود ،
از کلِ هرآنچه داری دیگر بگذر !
منهم که همیشه ، همچون اسپارتاکوس ،
طاغی شده از دنیایم ،
پندِ مغزم را ، می پذیرم و،
ازهرآنچه دارم ،
دگر می گذرم
کاش تو هم عزیزِجانم ،
بمانی سرعهدِ خویشتن ،
منتظرم باشی در بهشتِ خود
رحم کن به من ،
" عزیز کرده ی من " !
ببین من را ،
به چه حد دیوانه وار،
از هرآنچه دارم ،
بهرِ نِیل ، به تُوی زیبایم، قشنگترین رؤیایم،
ز خودم می گذرم !
همن بیدقی 98/12/4
غمگین و زیباست
صبور باشید
التماس دعای فراوان دارم