سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        دلتنگی واژه غریبی نیست

        شعری از

        امیر محمدی ارکانی (صادق)

        از دفتر اشک باران نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۱ ۱۲:۲۵ شماره ثبت ۹۸۶۳
          بازدید : ۱۰۳۸   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        افکارم پریشان نیست !

        دلم اهل شکایت نیست

        شعری به خواهش دل گفته ام

        از فرط افراط نیست !!

        عاشقم ولی عشقم

        از تب جنون و فراق لیلای دنیا نیست !

        دلتنگم ،

        دلتنگی واژه غریبی نیست !!؟

        هرچند که دیگر

        کسی به بند این حرف ها نیست …

        دیگر به دل ها

        شوق حضورش کاری نیست

        شرمنده ام آقا …

        غافل از آنیم که عمریست

        نماز عادت میخوانیم

        پی هر گناه رفتیم،

        پای هر لقمه سر هر سفره نشستیم

        براستی که چه پست و خود پرست شده ایم !!؟

        غافل از شما عزیز زهرا شده ایم …

        شرمنده ام آقا …

        غافل از شما بودم

        می دانم …

        امروز از شما خیلی دورم .

        دلتنگم،

        دلتنگی واژه غریبی نیست

        هرچند که دیگر

        کسی به بند این حرف ها نیست

        دیگر چشم ها ، چشم انتظار ظهورت نیست !

        شرمنده ام آقا …

        عزت نفس ها در طمع گم شده است ، عمری است !

        چهره ها همه شبیه نان شده است ، عمری است !

        نهروانی کردیم عبادت را

        نشد که مختصر کنیم نماز عادت را

        از برای این دنیا

        چه قسم ها که نابجا خوردیم ، عمریست !

        خون دل خورده ای ، عمری است !!

        خوب میدانم …؟؟!!

        این پرونده شیعه مرتضی علی نیست !

        خوب میدانم …گنهکارم !

        ولی آقا ؟

        به جان مادرت پشیمانم …

        بیقرارم ،

        در منجلاب گناه گرفتارم .

        دستم بگیر آقا ؟

        نه !!!!

        نه ، دستم رها مکن ، که می میرم !

        دلتنگم ،

        دلتنگی واژه غریبی نیست ؟!

        هرچند که دیگر کسی به بند این حرف ها نیست !

        دیگر دل ها

        به شوق وصلش در تب و تاب نیست !

        شرمنده ام آقا …

        در میان هجوم افکارم ، می ترسم !!

        من که عمری است از شما دورم ؟

        مهدی فاطمه ؟

        با این بار گناهانم ، آیا مادرت به روز محشر ،

        مرا محب علی می خوانم ؟؟؟

        دلتنگم !!

        دلتنگی واژه غریبی نیست !

        ولله دل مولا شکستن ، کار شیعه حیدر نیست !

        هرچند دیگر ،

        بر زبان ها ، دعا برای فرج جاری نیست …

        دیگر شوق حضورش بر دلها کاری نیست !

        دیگر چشم انتظار قدومش ، چشم ها نیست !

        تمام هستی مان ، دنیا شده است ،

        ولله این مرام شیعه زهرا نیست …

        دلتنگم ،

        دلتنگی واژه غریبی نیست

        هرچند که دیگر کسی به بند این حرف ها نیست .

        هرچه بگوش می گویم ، ولی گوشش بدهکار نیست …

        شرمنده ام آقا …

        باز در لحظه غفلت شاهدم هستی !

        هرچند که از روی کرم،

        چشم بر روی گناهانم بستی !!

        دستم رها نکردی و گفتی :

        این بار هم می بخشمت ، چون

        تو گریه کن مادرم زهرا هستی !!!

        عیبی ندارد ،

        چون که تو از برای عمه ام زینب سرت را بشکستی ،

        من شفاعتت میکنم ، در پیشگاه خدای هستی …

        ولله که تو

        یوسف گمگشته زهرا هستی !!

        دلتنگم ،

        دلتنگی واژه غریبی نیست !

        اری ،

        دلتنگ آقایم هستم .

        منتظر بر سر کویش بنشستم .

        با دلی بشکسته، رویی سیاه  و پشیمان

        با دست خالی،دست به دعا برداشته ام رو به آسمان

        خدایا

        برسان فرج مولایم

        بس است چشم انتظاری … !!

        در حسرت طلوع آن خورشید پشت ابر پنهانی …

        شرمنده ام آقا … ولی ؟؟

        آقا ؟؟ اجازه هست چیزی بگویم ؟؟

        کی برمیگردی ؟؟؟

        آخر امید داده ام به دل ،

        که تا زنده ام بر میگردی !!!

        دلتنگم ….

        دلتنگی واژه غریبی نیست !!!

        دل تنگ آقایم هستم !!!

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5