افکارم پریشان نیست !
دلم اهل شکایت نیست
شعری به خواهش دل گفته ام
از فرط افراط نیست !!
عاشقم ولی عشقم
از تب جنون و فراق لیلای دنیا نیست !
دلتنگم ،
دلتنگی واژه غریبی نیست !!؟
هرچند که دیگر
کسی به بند این حرف ها نیست …
دیگر به دل ها
شوق حضورش کاری نیست
شرمنده ام آقا …
غافل از آنیم که عمریست
نماز عادت میخوانیم
پی هر گناه رفتیم،
پای هر لقمه سر هر سفره نشستیم
براستی که چه پست و خود پرست شده ایم !!؟
غافل از شما عزیز زهرا شده ایم …
شرمنده ام آقا …
غافل از شما بودم
می دانم …
امروز از شما خیلی دورم .
دلتنگم،
دلتنگی واژه غریبی نیست
هرچند که دیگر
کسی به بند این حرف ها نیست
دیگر چشم ها ، چشم انتظار ظهورت نیست !
شرمنده ام آقا …
عزت نفس ها در طمع گم شده است ، عمری است !
چهره ها همه شبیه نان شده است ، عمری است !
نهروانی کردیم عبادت را
نشد که مختصر کنیم نماز عادت را
از برای این دنیا
چه قسم ها که نابجا خوردیم ، عمریست !
خون دل خورده ای ، عمری است !!
خوب میدانم …؟؟!!
این پرونده شیعه مرتضی علی نیست !
خوب میدانم …گنهکارم !
ولی آقا ؟
به جان مادرت پشیمانم …
بیقرارم ،
در منجلاب گناه گرفتارم .
دستم بگیر آقا ؟
نه !!!!
نه ، دستم رها مکن ، که می میرم !
دلتنگم ،
دلتنگی واژه غریبی نیست ؟!
هرچند که دیگر کسی به بند این حرف ها نیست !
دیگر دل ها
به شوق وصلش در تب و تاب نیست !
شرمنده ام آقا …
در میان هجوم افکارم ، می ترسم !!
من که عمری است از شما دورم ؟
مهدی فاطمه ؟
با این بار گناهانم ، آیا مادرت به روز محشر ،
مرا محب علی می خوانم ؟؟؟
دلتنگم !!
دلتنگی واژه غریبی نیست !
ولله دل مولا شکستن ، کار شیعه حیدر نیست !
هرچند دیگر ،
بر زبان ها ، دعا برای فرج جاری نیست …
دیگر شوق حضورش بر دلها کاری نیست !
دیگر چشم انتظار قدومش ، چشم ها نیست !
تمام هستی مان ، دنیا شده است ،
ولله این مرام شیعه زهرا نیست …
دلتنگم ،
دلتنگی واژه غریبی نیست
هرچند که دیگر کسی به بند این حرف ها نیست .
هرچه بگوش می گویم ، ولی گوشش بدهکار نیست …
شرمنده ام آقا …
باز در لحظه غفلت شاهدم هستی !
هرچند که از روی کرم،
چشم بر روی گناهانم بستی !!
دستم رها نکردی و گفتی :
این بار هم می بخشمت ، چون
تو گریه کن مادرم زهرا هستی !!!
عیبی ندارد ،
چون که تو از برای عمه ام زینب سرت را بشکستی ،
من شفاعتت میکنم ، در پیشگاه خدای هستی …
ولله که تو
یوسف گمگشته زهرا هستی !!
دلتنگم ،
دلتنگی واژه غریبی نیست !
اری ،
دلتنگ آقایم هستم .
منتظر بر سر کویش بنشستم .
با دلی بشکسته، رویی سیاه و پشیمان
با دست خالی،دست به دعا برداشته ام رو به آسمان
خدایا
برسان فرج مولایم
بس است چشم انتظاری … !!
در حسرت طلوع آن خورشید پشت ابر پنهانی …
شرمنده ام آقا … ولی ؟؟
آقا ؟؟ اجازه هست چیزی بگویم ؟؟
کی برمیگردی ؟؟؟
آخر امید داده ام به دل ،
که تا زنده ام بر میگردی !!!
دلتنگم ….
دلتنگی واژه غریبی نیست !!!
دل تنگ آقایم هستم !!!