ای ساربان آهسته تر زینب پریشان میرود
از کربلای پر بلا محمل شتابان میرود
منزل به منزل میروی ای ساربان آخر کجا
محمل شکسته بسته ای بر کاروان آخر چرا؟
با اهل بیت مصطفی لختی مدارایت چه شد
آخر به زخم و آبله لختی مداوایت چه شد؟
ای ساربان آهسته تر بگذر ز خاک کربلا
دلها همه خونین شده از جسم چاک کربلا
بانگ جرس سر داده ای بر اشتران بی جهاز
منزل به منزل میبری بی محملان سوی حجاز
ای ساربان بر کاروان بانگ جدایی سر مکن
پرپر شده باغ رسول هر دم نوایی سر مکن
بنگر که گلهای علی غمگین و محزون میروند
بنگر که اهل و عترتش با شمر ملعون میروند
ای ساربان با کودکان اینگونه رفتاری مکن
اینگونه شور و ولوله بر قلب بیماری مکن
زینب در این دشت بلا با شش برادر آمده
بهر تسلای حسین او جای مادر آمده
ای ساربان عباس را در علقمه صد چاک دید
جسم حسین را زینبش افتاده ای در خاک دید
زینب چه سان تاب آورد ای ساربان آهسته تر
آخر کجا باید روی ای کاروان آهسته تر
آهسته تر آهسته تر دلها زمستان میروند
آهسته تر ای ساربان گلها ز بستان میروند
زینب به روی ناقه ای سر را به محمل میزند
داد از جدایی حسین منزل به منزل میزند
ای ساربان در کربلا زینب دلش جا مانده است
آخر حسین بی سرش بی جامه آنجا مانده است
جسم علیِ اکبرش در دشت مانده ساربان
آخر جوانان را حسین با ناله خوانده ساربان
تیر سه شعبه آمده بر حلق اصغر ساربان
خونش ز دستان پدر رو سوی محشر ساربان
تندی مکن لختی بمان هیهات و هیهات از سفر
غربت به غربت میروی بر کودکان بنما نظر
گل های باغ مصطفی پرپر به دشت نینوا
شد بلبل باغ رسول از خار هجران بی نوا
ای ساربان طفل حسین اندر میان قافله
بی باب و محزون میرود با دست و پای آبله
ای ساربان لختی بمان زینب گلش گم کرده است
بنگر به دخت مرتضی اینجا دلش گم کرده است
شرمی کن از روی بتول ای ساربان آهسته تر
بنگر به گلزار رسول ای ساربان آهسته تر
اینجا در این دشت بلا جسم حسین افتاده است
اندر زمین و آسمان صد شور و شین افتاده است
بانگ از گلو این سان مزن ای ساربان آهسته تر
بانگ سفر آسان مزن ای ساربان آهسته تر
...
سلام علی قلب زینب صبور
...
مهدی بدری(دلسوز)
آیینی جالب و زیبا بود
همنوا با گنجینه ال اسرار مرحوم عمان سامانی
دستمریزاد