جمعه ۹ آذر
آزادی شعری از حمید غرب
از دفتر شعرناب نوع شعر قطعه
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۸:۱۸ شماره ثبت ۹۸۵۳۳
بازدید : ۳۳۹ | نظرات : ۳۹
|
|
آزادی
بالهایم را زیر خاک ترس پنهان میکنم
مبادا قفسم را تنگ تر کند
صاحبی که از بیم پریدن بی بازگشتم ، همچنان مرا پر بسته میخواهد
حتی در جست و خیز های گه گاه منهم ، نشانی از گریز میبیند
آرزویش داشتن همیشگی من
و آرزویم نداشتن او ، و در عوض داشتن همه چیز
ولی نمیداند که او هم محکوم به حراست از منست
و زنجیر هراس از کف دادنم پای افکارش را بسته
و اگر
و اگر
بداند که با ازاد کردنم ، خودش را هم از این قید رهانیده
شاید زود تر از اینها ، شادی پرواز مرا ، با شادی احساس رهایی اش پیوند میزند
عشق پرواز من و
میل آزادی او
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد استکی عزیز چه بداهه زیبایی پر از معانی عمیق دستمریزاد استاد و سپاس از حضور گرمتان | |
|
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
⚘سلام و احترام پیشاپیش عید فطر برشما و خانواده ارجمندتان مبارک⚘
https://digipostal.ir/peidfetr
🕊 کوله بارت بربند شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم بشناسیم خدا و بفهمیم که در هر لحظه ما چه غافل بودیم می شود آسان رفت می شود کاری کرد تا که راضی بشود ایزدِ حق و به لبخند خدا شاد شویم ای سبکبال 🕊 در دعای سحرت هرگز از یاد مبر من جامانده بسی به دعای دلِ مخلصِ تو محتاجم⚘
⚘الوداع ای ماه خوب خدا⚘
| |
|
درودجناب خوشروی عزیز خوش به سعادت من که همراهانی مهربان چون شما دارم دلت قرین شادی و روزگارت خوش | |
|
درود جناب کیمیایی عزیز بسیار سپاسگزارم در پیچ و خم زمان تو همراه منی چون آینه ای نشانگر آه منی بداهه ای ناقابل تقدیم حضورتان لطفتان پایدار و بختتان بیدار | |
|
درود بانو مصلح عزیز ضمن سپاس از حضور سبزتان منهم بهترینها را برایتان آرزو دارم شاد باشید | |
|
درود بر بانو کاسینی گرامی سپاس از همراهیتان مهرتان فزون و کلامتان موزون | |
|
درود بر جناب قنبر پور عزیز ممنون از همراهی صمیمانه ات گاهی برای بیان افکار و به تصویر کشیدن اندیشه ای ، کار آیی شعر سپید بیشتر از اشعار کلاسیک میشود ، چون دامنه انتخاب بیشتری از واژه ها را در اختیار دارم . به ناچار علیرغم خواست قلبی از آن در این موارد استفاده میکنم با هر کلام حرف و سخن را توان نوشت آنی شود پسند که عشقش بود سرشت شیرینی در کلامت و شادی در کامت | |
|
درود استاد میناآباد عزیز بنده نوازی فرمودید باشد که رسم شاگردی را بجای آورم و بتوانم بخوبی درس پس دهم سپاسگزارم | |
|
درود بر بانو جلیلی عزیز ( بانوی بداهه) همینقدر که از روی لطف دلگفته های این حقیر را با چراغ و بدون چراغ می خوانید ، مایه افتخار منست. تا یار به عشق ، روشنی بخش من است افروخته شمع دل به هر انجمن است بختتان بلند و سلامتتان بی گزند | |
|
درود بر ایمان عزیز در کیسه تو هر چه که شعر است خریدم گوهر به کف آوردم و از شوق پریدم عجب غزل زیبایی نزد صاحب غزل ماجور باشی خیلی ممنون | |
|
درود بر سینای مهربان در انزوای قفس که تنگ تو را در آغوش گرفته ، دلت به یاری می آید و با دنیایی به وسعت آرزوها پر پروازت میشود و خیالت را بدون هیچ دیواری به گردش می بری مرا بال اندیشه ام نشکند هر آنکس که بال از تنم بشکند سپاس فراوان از حضور امید بخشت ح | |
|
درود بر بانو پور قربان گرامی از هر دو سروده تان بینهایت لذت بردم و به نوعی آغازی تازه در رویش اندیشه های متفاوت و غنچه های نوین بر شاخه شعر و ادب امروز میبینم که بر گرفته از اوضاع و احوال زمانه است و سپاسگزارم از همراهی گرمتان قلمتان مانا و خوشیتان پایا | |
|
درود بر بانو رحیمی عزیز آزادی واقعی در فکر و اندیشه است و کسی که تنش اسیر است در بند دیگری است، ولی کسی که خود را محبوس به افکار خویش کرده ، در واقع ورشکسته به تقصیر است و خواسته در بند است. سپاس از لطف و بداهه زیبایتان تندرست باشید | |
|
درود بر مهربانو آهنگران محبتتان را قدر دانم و آرزوی روزهای خوش و سالهای پر از شادی برایتان دارم | |
|
درود بر بانو مهتدی گرامی پا بسته خاکیم ولی عاشق پرواز کی بند ز پا می گسلد ، فاصله پرداز بداهه ای تقدیم به حضور مهر آفرینتان شاد زی | |
|
درود بر برادر عزیزم جناب شهنی عزیز جام شراب ما به همین شعر باده است شهدی که عشق در کف یاران نهاده است سپاس از همراهیت عزیز | |
|
درود استاد معصومی بزرگوار باکلامی خبره استادم ، چو تحسینم کند مرهمی بر درد دارد تا که تسکینم کند ره بسوی عاشقی گویی نشانم میدهد چتری از شعر و ادب را خیمه دینم کند مرهون لطفتان هستم روزگاران به کام و شادیتان مستدام | |
|
درود استاد بخارائی ارجمند همراهیتان باعث افتخار منست پایدار باشید و سرفراز | |
|
درود بر همراه خوبم جناب خوش بین عزیز مهری به دلم نشسته از لطف رفیق کو مرحمتش ، نشانی از قلب رقیق سپاسگزار حضور گرمت مهرت فزون و غم از دلت برون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
افراغ اندیشه را پاس بداریم
بداهه ای کوتاه :
"مار پیچی طولانی است
زبان چسبناک
مار خوابیده
روی گنج های
آشکار و نهان
سرزمین من