پنجشنبه ۲۰ دی
|
آخرین اشعار ناب مهرداد عزیزیان
|
از این عصاره ی حسرت غزل دگر نَطَلَب
وز این کویرِ تباهی تو نیشکر نطلب
مرا قلم بشِکستند و یار دزدیدند
نمانده نایِ نوشتن ، ز من اثر نطلب
دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او
ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب
مِهی گرفته سرم را که مَه نمی تابد
در آسِمانِ پُر از مِه ، دَمی قمر نطلب
ز جانِ من تو چه خواهی که جانِ من بردند
مجو تو سِرِّ مگو، بیش از این خبر نطلب
ز قهقرای فراقی که بی تخلص دید
به خانِگاهِ نگارَش دگر مَفَر نطلب
|
|
نقدها و نظرات
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
متشکرم جناب فاضلی نژاد گرامی 🌺🙏🌺 | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
متشکرم جناب واشقانی گرامی 🌺🙏🌺 | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
متشکرم جناب آبسالان گرامی 🌺🙏🌺 | |
|
« . . . دلم چو گنجه ی مخروبه ای شد از غمِ او ببین خزانه ی ویرانِ دل، گُهر نطلب . . . » برعکس با ارزش ترین گنج ها و گهر ها را در ویرانه ها جستجو می کنند. در آبادی ها به جز آهن، سنگ و شیشه نمی یابی. | |
|
متشکرم جناب سبکبار گرامی 🌺🙏🌺 | |
|
شما به بنده لطف دارید 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم بانو رحمانی گرامی 🌺🙏🌺 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیباست
دستمریزاد