جمعه ۲ آذر
رها شعری از علیرضا عالمی
از دفتر شالیزار نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ۲۳:۲۷ شماره ثبت ۹۷۸۵۷
بازدید : ۱۵۴ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب علیرضا عالمی
|
من نه شادم نه غمگین من نه نمردم
من مثله خورشید صبح زمسانه سپیدم
من نه عشقی در وجودم گم شد شیرین و فرهاد
قصه از کجا شروع شد که شد قصه بیداد و فریاد
من اهله کجا هستم من از یه شهرِ غربیم
شهر غم شهر غصه من با شادی غریبم
ساکت آرام و دلخسته
روزگار با ما نساخته
اما تکیه نانی هست هنوز در بساطم
در میان سیل اندو ببین چگونه نشستم
غمزهای عشق رفت از دیارم
من با باران هر شب میبارم
بدان من نمیدانم گیستم
من مثله ابر سیاه هی گریستم
من مثله باد سرگردان هستم
نمیدانم در اوجم یا در پستی نشستم
ببین سرابی پیش رویم اما در کویر نیستم
من نه خواب نه بیدار من کجایم کجا هستم
آرزویم این است که روزی
روزگار رساند دست ما روزی
تاک ها شاهانه باشند
آواز بر لب ها باشد
آن روز من در اوج شادمانم
بخوان تا امید بماند بخوان تا من بمانم
بخوان صدای تو هست امیدم
من نه گرمم نه سردم
من نه خزانم نه بهارم
من رها همش بیقرارم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا بود