چهارشنبه ۵ دی
|
دفاتر شعر حمیدرضا نصرآبادی(طوفان)
آخرین اشعار ناب حمیدرضا نصرآبادی(طوفان)
|
بارها
یک قناریِ تنها
گفت با یک
قناری تنها
من در قفس تنها
تو در قفس تنها
اودر قفس تنها
ما در قفس تنها
بال وپَری داریم
جای پریدن نیست
مابین آزادی
تا باغ رویاها
ازاین قفس تنها
یک مرز فولادی است
تا اوج فرداها محدود می چرخیم
ازصبح تا فردا
هر روزمان تیره
باشب گلاویز است
دنبال آزادی
قفلی به در بسته
همپای یک تاریخ
بر مرز فولادی
این میله ها اینبار
بسیار پوسیده
اما کلیدی نیست
قفل زبان بسته
دیشب زبان بگشود
بی ادعا میگفت
زندانی خویشم دندانه های من درگیر آزادیست
تقصیر من هم نیست
با خود به جنگم من
با سختگیری ها
دندانه هایم را
من گاز میگیرم
من نیز میدانم
باید کلیدی داشت
دنبال آزادی
من نیز میگردم !!!
از آن قناری ها ؟
دیدم یکی را مُرد!!
من هم زبان بستم !!
دارم کلید!!! اما!!!
از مرگ میترسم !!!
دیدم یکی دیگر
با خنده ای میگفت
من مثل اوهستم !!!
با بال بشکسته
محتاج یک دستم......
|
نقدها و نظرات
|
سلام مرسی از ابراز لطفتون حسن شعر وشاعری اینه که وقتی در خصوص مطلب اجتماعی شعر میگی مثه درد تفسیر های زیادی میشه کرد از تفسیر سفید وزرد وچرک تا سیاه صواب وناصواب وهمین شعررو زیبا میکنه ممنون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
دستمریزاد