چهارشنبه ۱۴ آذر
|
دفاتر شعر سعید صادقی (بینا)
آخرین اشعار ناب سعید صادقی (بینا)
|
بی اختیار داغ غزل بر دلم نشست
شیرازه ی کلماتم ز هم گسست
دیگر به نثرِ خالی و یک شعر بی نشان
انگیزه ی رشحاتم دلی نبست
باور نمی کنید بگویم چه دیده ام
بنیاد سوژه درِ واژه را شکست
دیدم به هر کلام کلیمی مسلط است
دوران سخت ادیبان به سر شدست
شهر غزل درست بگویم غم من است
در این میانه به جان و دلم نشست
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام جناب مولایی استاد عزیز سال نو مبارک شهر غزل به چه دلیل ؟ خوب اگر بیت رو به صورت کارت پستالی بررسی کنیم خودش گفته بدلیل وسعتی که شهر و معنی شهر میده بهتر وسعت غم رو میرسونه. البته مصرع دوم بیت آخر اجازه نمیده این بیت رو جدا از ابیات قبل ببینیم. دوران سخت ادیبان به سر شدست ایهام دارد و در معنای دوم یعنی تازه شروع شده. پس اینهمه غزل های مختلف برای من غمناک است دردسر دارد دوران سخت من را هم به همراه دارد. شما بسیار خوب نوشتید که این شعر یک اعلام جنگه منتها نه برای من برای تمام شاعران قلم به دست قوی. دوران دوران سختی ست که شعرا برای نمایش اثار خود باید سوپر لوکس باشند. و من کم ترین عضو این مجموعه ی عظیم خواهم بود درود بر شما بزرگوار | |
|
سلام
و
بیدل جان ایهام به سر شده ست را که من اشاره کردم ؛
به سر شده ست ایهام ۱) به سرانجام رسیده است ۲) به سرآغاز بازگشته است
ولی مشکل من هم چنان با شهر است شاید شهر وسعت را نشان بدهد ولی هم چنان که گفتم ؛ به دل نمی تواند بنشیند ، نمیتواند دلیل غم کسی باشد ، هم چنان با باقی واژه ها بیگانه است ... وسعت را مثلا می شد با دشت غم نشان داد ولی باز هم ترکیب قوی نمی شد چرا که دشت هم همان ایرادات وارد بر شهر را دارد ...
دلیل تاکید بسیارم و ناگذشتنم از این موضع تنها به آن روی است که این ترکیب کلیدی ترین ترکیب شعر است و نباید به این راحتی و سادگی از کنارش بگذری و البته نه در مورد این شعر بلکه در تمام اشعار آینده است ... | |
|
عرض ادب و تشکر فراوان جناب مولایی عزیز
بابت نگاه موشکافانه ای که درست به شعرم داشتید و چون این جزو خصلت شماست من به آن اشاره نکردم و معذرت میخواهم بله شما گفتید ایهام "به سر شدست" رو
پاسخی ندارم در برابر دقت نظر بالای شما جز اینکه گاهی خطاهای داوران فوتبال و یا استفاده نکردن از تکنولوژی در فوتبال به حس و حال اصیل این بازی خیلی بیشتر کمک میکنه.
ولی هر چه بیشتر بنگری حرف شما رو بیشتر تایید خواهند کردن خواص و اهل فن⚘ | |
|
سلام دوست خوبم جناب شهنی عزیز ممنونم از حسن نظرتان به شعر | |
|
سلام دوست دوست داشتنی خیلی ممنونم از شما | |
|
عرض ادب و سلام و احترام خدمت بانوی احساس سرکار خانم بافقی درود بر شما ممنونم ازتون | |
|
سلام گرامی اعتراض برازنده ای بود یا بهتر بگم نقد خوبی ممنونم از ابراز نظرت رفیق | |
|
سلام بانو آهنگران عزیز درود بر شما سال نو بر شما مبارک | |
|
عرض ادب و احترام خانم کاسیانی | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شیرازه ی کلماتم ز هم گسست
دیگر به نثرِ خالی و یک شعر بی نشان
انگیزه ی رشحاتم دلی نبست
باور نمی کنید بگویم چه دیده ام
بنیاد سوژه درِ واژه را شکست
دیدم به هر کلام کلیمی مسلط است
دوران سخت ادیبان به سر شدست
شهر غزل درست بگویم غم من است
در این میانه به جان و دلم نشست
سلام
و
هر بار که از این قلم غزلی خواندم پیشرفتی بسیار در ساختار یا در محتوا یا هر دو با هم دیدم ، پیشرفتی که تنها در آن کسی روی خواهد داد که ؛ در این میانه به جام و دل اش نشسته باشد غم غزل ...
می توانیم این غزل را اعلان جنگ ادبی شاعر به دیگر غزلسرایان بدانیم یا مانیفست او تا یار که را خواهد و میل اش به که باشد ...
اما فارغ از این حرف ها که در آینده نتیجه اش را خواهیم دید در این غزل اما نکاتی مستتر است که بازنمودن اش بیت به بیت خالی از لطف نیست ؛
- بیت اول دارای دو قافیه است دل ام .. هم // نشست .. گسست
- شیراز در شیرازه و غزل تناسبی دیرین با هم دارند
- داغ غزل ترکیب استعاری
- نثر ، شعر ، رشحات مراعات نظیر
- انگیزه ی رشحات اضافه ی استعاری
- نثر خالی می تواند اضافه ی استعاری باشد
- یک شعر یا اشعار ؟؟
- دل ، انگیزه ، رشحات ، مراعات نظیر
- بنیاد سوژه ، در واژه اضافه تشبیهی که با پرواندنی بهتر می شد استعاری گردد .
- مصراع اول از نظر بیان به خوبی و با افعالی عادی اغراقی درست در تعجب و شگفتی روی داده است .
- مصراع دوم کنایی و به شرط رعایت همان پرورانده شدن بهتر استعاری .
- کلام ، کلیم ، مسلط ، ادیب .. مراعات نظیر
- سر شده ست و مسلط است ایهام تبادر
- به سر شده ست ایهام ۱) به سرانجام رسیده است ۲) به سرآغاز بازگشته است
- ایهام به سر شده ست سبب تعریض
- مصراع دوم کنایی ، فارغ از ایهام به سر شده ست
- دوران و سر ایهام تبادر سرگیجه
- شهر غزل اضافه تشبیهی
- شهر تقریبا با هیچ کدام از کلمات بعدی تناسبی ندارد مگر شهر غم که آن هم تناسبی دور است .
- چه چیزی به جان و دل نشست ؟ شهر غزل !!
- شهر توانایی به دل نشستن دارد ؟
- دلیل تشبیه غزل به شهر یا وجه شبه آن چیست ؟
- شهر چگونه می تواند غم کسی باشد یا مایه و سبب آن ؟
- درست بگویم ، به جز پر کردن وزن چه کاری می کند ؟؟
- به جا ست بگویم ، که جا در معنای دوم خود مکان می توانست با شهر تناسب داشته باشد .
- در این میانه چه مرجعی دارد ؟ جواب : در میانه ی کلیم و کلام و دوران سخت و ادیب و بنیاد سوژه و در واژه و نثر خالی و شعر بی نشان و انگیزه ی رشحات و داغ غزل و شیرازه ی کلمات و بی اختیار
- شهر با چند واژه از این میان تناسب دارد ؟ جواب : بنیاد ، در ، شیراز (ه )
فارغ از آن چه گفته شد بی تردید شاعر در ذهن خود ما به ازایی درست داشته است که به چنین ترکیبی دست یافته است اما در چنین بزنگاه هایی ست که قدرت شاعر و صد البته
تجربه و بدبختی کشیدن اش به اصطلاح ، رخ می نماید چرا که تا پیش از شهر غزل و حتی بعد از آن همه چیز درست است ولی درست در حساس ترین ترکیب همه چیز به هم می ریزد .
چرایی اش را از سعید صادقی نازنین و الحق بیدل می پرسم و منتظر جواب اش هستم تمام قد ...