ملت به معنی : مردم، توده، شهروندان، مردمان
دوست عزیز
تاریخ میگوید مردمی(ملت) که صبح درود بر مصدق میگفتند عصر با فریاد مصدقِ کله کدو سیاستش رفت لا پتو ومرگ بر مصدق کودتای 28 مرداد رابر علیه دولت مردمی رقم زدند
قطعا ملت درمعنی توده بکار رفته ونه اکثریت هرچند درقرآن سوره عنکبوت آیه 63 آمده است : بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ که در تفسیر علما گفته اند: در قضاوتها، نظر به اقلّیت و اكثریّت نداشته باشیم، چه بسا اقلّیت بر حقّ و اكثریّت بر باطل باشند
فرخی یزدی
* نصیب مردم دانا به جز خون جگر نبود در آن کشور که خلقش کرده عادت هرزه گردی را
*این اسیری تا به کی ای ملت بی دست و پای گر برای حفظ آزادی ز مادر زادهایم ما
*ملل از سرخی خون، روی سفیدند و لیک هیچ ملت به سیه بختی ایرانی نیست
*یک عمر بر این ملت خواب آلوده فریاد و فغان زدیم بیدار نشد
ملک الشعرای بهار
ای مردم ایران همگی تند زبانید خوش نطق و بیانید هنگام سخن گفتن برنده سنانید بگسسته عنانید
در وقت عمل کند و دگر هیچ ندانید از بس که جفنگید، از بس که جبانید گفتن بلدید اما کردن نتوانید
هنگام سخن پادشه چین و ختائید ارباب عقولید در فلسفه اهل کره را راهنمائید با رد و قبولید
هنگام فداکاری در زیر عبائید از بس که فضولید، از بس که جهولید از بس چو خروس سحری هرزه درائید
گر روی زمین را همگی آب بگیرد ای ملت هشیار دانم که شما را همگی خواب بگیرد ای مردم بی کار....
ای مفتخوران، مفتخوری تا کی و تا چند؟ کو حس و حمیت؟ ای رنجبران، دربدری تا کی و تا چند؟ بیچاره رعیت!
ای هموطنان، کینه وری تا کی و تا چند؟ کو عرق نژادی؟ کو آن عصبیت؟ این مزرعه خشکید، خری تا کی و تا چند؟
خاکم به دهن ملت ایران همه شیرند هنگام مکافات از بهر نگهداری این خاک دلیرند پیش صف آفات
چون جان به لب آید همه از جان شده سیرند یک باره بشویند اوراق خرافات اوراق بشویند و بمانند و نمیرند
ای دریغا که وطن مرد ندارد کس درد ندارد
و
ای مردم دلخون وطن، دغدغه تا کی چون شه ز وطن دل بکند، دل بکن از وی ....
شاهی است در این شهر که جز زر نشناسد خلقی، که ندانند به جز چنگ و دف و نی
نسوانی پر شهوت و پر سوزنک وکوفت مردانی بیهمت و بیغیرت و لاشی
…
عضای اداراتی، کور و کچل و لوس.... یا نه شیوهٔ ملیت و نه رسم تمدن نه رابطهٔ طایفه، نه قاعده حی
وهمچنین
جمهوری سردار سپه مایهٔ ننگ است این صحبت اصلاح وطننیست که جنگست ..
بیعلمی و آوازهٔ جمهوری ایران اینحرف درین مملکت امروز جفنگست ...
آزادی و مشروطیت افتاده به زحمت این گوهر پر شعشعه در کام نهنگست ...
افسانهٔ جمهوری ما ملت کودک عیناً مثل ملعبهٔ شهر فرنگ است...
شعر زیر، یکی از تندترین و در عین حال معروفترین اشعارمیرزاده عشقی است.
بعد از این بر وطن و بوم و برش باید ...
پدر ملت ایران اگر این بی پدر است
بر چنین ملت و روح پدرش باید ...
نسیم شمال
ما ملت ایران همــه با هوش و زرنگیم افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
مـــا باك نداریم ز دشنــــام و ملامت مامیــــل نداریم به آثـــــار و علامــــت
از نام گذشتیم همه مایـل ننگیم افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
واي بر من مگر این ملت نادان مرده ..... داد وبیداد مگر این همه انسان مرده
بهر این لقمۀ شیرین همه مشغول به کار باز این ملت خوابیده نگشته بیدار...
درپایان ضمن تشکر از الطاف شما با شعر زیبای نسیم شمال به خودم میگویم:
اي پسر گر تو ز اوضاع جهان بی خبري از براي فقرا علم ندارد ضرري
روز وشب درس بخوان تا که نبینی خطري بعد از این دورة علم است نه چیز دگري
خدمت شما شاعر گرامی
بسیار بسیار عالی بود
لذت بردم
سبز باشید
سبز بمانید
لحظه لحظه های دلتان شاد
شاعرانگی هایتان مستدام
🌷🌷🌷🌷🌷🌷