چهارشنبه ۱۹ دی
|
دفاتر شعر ابراهیم حاج محمدی
آخرین اشعار ناب ابراهیم حاج محمدی
|
شادابیِ بلبل است از، گُل در گُلستان شکفتن
گُل می دَمَد گُل از ایمان، در جان انسان شکفتن
غیر از دُچاری چه دارد؟ سرمایه عاشق که با آن
در هر کجا می توان چون، شمعِ شبستان، شکفتن
از خود برون آ که در خود، ماندن ندارد شگونی
از خود برون آ بفرما ، چون غنچه عریان شکفتن
از بی خیالی حَذَر کن، دل شعله ور از شَرَر کن
دل می شود دل فقط با، در سینه بریان شکفتن
مجنون مزاجانِ عاشق، دَم را غنیمت شمارند
حتّی اگر شد مُیسَّر، سر در گریبان شکفتن
از پیله، ای جان بِدَر زن، سر از جنون شعله وَر زن
سودا اگر در سر استَت در سُنبُلِستان شکفتن
سر مستِ عشقم، به آهی، دل می رهد از تباهی
شادابی ام ده الهی، پژمرده نتوان شکفتن
دل می گدازانم از عشق، سر در بیابانم از عشق
کیفم شود تا پیاپی، کوک از بسامان شکفتن
گل خنده یعنی تَبَسّم یابد تَبَلوُر به رویت
مانند گُلبُوته ای در، فصلِ بهاران شکفتن
سر تا به پا اشتهایم، محتاجِ یک اعتنایم
ای حورِ سر تا به پا نور، بر من بیفشان شکفتن
مائیم و خوش میلی، ای عشق، مفتونِ یک لیلی ای عشق
حظ می دهد خیلی ای عشق، همچون شهیدان شکفتن
بر من روا دار الها، همچون شهیدانِ عشقت
چون سوسنی تر، طربناک در باغ رضوان شکفتن
《کَهفُ الوَرَی》یی تو ای عشقّ گر چه بلایی تو ای عشق
اویی و مایی تو ای عشق، در ما ببالان شکفتن
|
|
نقدها و نظرات
|
درود حضرت دوست و سپاس فراوان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود
روز جانباز مبارک
برای شفای عاجل همه جانبازان عزیز خصوصا ابوی جناب قنبر پور
سوره حمد را به نیت شفا بخوانیم
بی دست و پا
قدیم ها یادش بخیر
هر بار که نسیم سحری بوی ترا می آورد
دست و پایم را گم می کردم
و در طلوع فجر
دو باره پیدایشان کرده
با وضو می شستم
تا آخرین بار
که دیگر نتوانستم آنها را بیابم
با خودت برده بودی؟
بی وفا
قالم گذاشتی؟