بیا این ور بازا

بیا جانم بیا این ور بازار
بساط شعربنمودم پدیدار
بیا جانم زدم آتش به مالم
حراجش کردم از بهر عیالم
غزل دارم لپِ عشقش گلگون
قصیده ؛بیت بیتش هست موزون
بیا جانا گرم باشی خریدار
یکی ۲تا دوبیتی هدیه بردار
زمن بردارشعرم اصل اصل است
تماشا ؛مهرپائینش وصل است
ببین مهرِدبیرِ شاعران است
ندارد چانه کارمزدش گران است
نبردی؛ شایدت گشتی پشیمان
مرا بشنو نخرازاین واز آن
جواب مشتری دندان شکن بود
میان حاله ای از شکُ ظن بود
مرا گفتش بخوان بینم چه داری
ببینم غصه از دل درمیاری?
ببینم میتوانی حال مارا
بگردانی گلی برسنگ خارا ?
ببینم فال شعرت درمیارد
امیدی دردل تنگم بکارد ?
ببینم شعله ی شعرت چه رنگ است
سفید صلح یا سرخ تفنگ است ?
نزن بر آب وآتش جان خودرا
نسوزان بهرنان(نام ) ایمان خود را
که شاهِ شاعران صاحب دلانند
تو گوئی گنجِ بی نام ونشانند
چواید شعری از آنان به بازار
دل سالم وحتی روح بیمار
وحتی متهم برچوبه ی دار
همه اهل زمین واهل سیار
بگردن جملگی بهرش خریدار 

 

سلام

پیشاپیش رسیدن سال نو را به تمامی مردم ایران زمینم به خصوص اعضای ناب شعر ناب تبریک میگویم 🌷
امیدوارم شعری که سرودم با همه ی کم وکاستش به دلتون نشسته باشه 

این چند روز اخیر وقتی که متوجه حضور کمرنگ مدیران واساتید نقدمحترم وگرانقدر شدم دلم گرفت ووقتی فهمیدم که مشاجره ای باهم دارند به جد حالم خراب شد 

خواستم سکوت کنم اما دلم تاب نیاورد و همین باعث جسارتم شد 

امیدوارم که از روی لطف جسارتم را ببخشند وروی ناچیزم را زمین نیاندازندبیایند وباردیگر باحضور صمیمی وپرمهرشون محفل شعرناب را گرماببخشند 🌷🌱🌿