سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 3 ارديبهشت 1404
  • روز ملي كارآفريني
  • روز بزرگداشت شيخ بهايي
25 شوال 1446
  • شهادت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام، 148 هـ ق
Wednesday 23 Apr 2025

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

    چهارشنبه ۳ ارديبهشت

    نازنین ( تضمینی بر غزل استادشهریار، در قالب مسمط مخمس)

    شعری از

    امیرحسین مقدم

    از دفتر ما صابر دردهای خویشیم نوع شعر

    ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۱ ۰۰:۵۵ شماره ثبت ۹۶۵۳
      بازدید : ۱۱۴۳   |    نظرات : ۲۶

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    نازنین

    تضمینی بر غزل شهریار

    امیرحسین مقدم

     

    آخر چرا ای نازنین، با ما چنین تا می‌کنی،

    گاهی نهانی از نظر گه رخ هویدا می‌کنی،

    بیچاره چشمم را چرا از گریه دریا می‌کنی،

     

    «ای غنچه خندان چرا خون در دل ما می‌کنی»

    «خاری به خود می‌بندیُّ و ما را زسر وا می‌کنی»

     

    دیوانه از عشقت منم، یادآور این دیوانه را،

    مست و خمار بوسه ای، هم ساقی و پیمانه را،

    گاهی، فقط گاهی بگو، در گوشم این افسانه را،

     

    « ای شمع رقصان با نسیم، آتش مزن پروانه را»

    « با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا می‌کنی»

     

    این دل سرانجام از جفا روزی رها باید شدن،

    از شور و شوق آکنده، لبریز صفا باید شدن،

    چون زلف گل، آشفته از باد صبا باید شدن،

     

    « ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن »

    « درگوشه‌ی میخانه هم مارا تو پیدا می‌کنی »

     

    شب تا سحر نالیده‌ام، از جورت ای نامهربان،

    از دیده خون باریده‌ام، یک ابر نه یک آسمان،

    گرد رخت گردیده‌ام ، هر نیمه شب، پروانه سان،

     

    « آه سحرگاه تو را ای شمع مشتاقم به جان»

    « باری بیا گر آه خود با ناله سودا می‌کنی. »

     

    آخر چه گویم از جفات ای دل‌ستان، ای دل‌شکن،

    دل بردی از این خسته دل، جان کندی از این خسته تن،

    دیگر کلامی نیست تا افزون کنم بر این سخن.

     

    « ما شهریارا بلبلان دیدیم بر طرف چمن »

    « شورافکن و شیرین سخن، اما تو غوغا می‌کنی.»

     

    مهر 1391

     

    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1