جمعه ۷ دی
یاد بچگی شعری از مسعود مقدسی موج
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ ۰۱:۱۰ شماره ثبت ۹۶۱۷۵
بازدید : ۲۹۶ | نظرات : ۱۰
|
دفاتر شعر مسعود مقدسی موج
آخرین اشعار ناب مسعود مقدسی موج
|
توی این شهر شلوغ پردود... یاد اون روزا بخیر که عاشقی واقعی بود
خنده ها از ته دل بود یادته... تفریحمون کوه و بیابون لب رود
اما حالا دلا پر درد شده... گرمی خونه هامون سرد شده
انقده توی مجازی اسیریم ...که دیگه دلخوشی ها چت شده
یادم دختری داشت فامیلمون... دختری کپل و ناز و مهربون
انقده شاد بودیم تو باز یا ...نبودش که بینمون رنگ و ریا
آرزو داشتم که زود مرد بشم... واسه غصه ها ش ی همدرد بشم
وقتی که بزرگ شدم دیگه نبود ...آخه خانم شده بود اون خیلی زود
همه آرزوهامون این چنین... همه دلخوشی ها نقش زمین
کاش میشد کرسی داشتیم خونمون... جای پالتوهای شیک نمد میکردیم تنمون
کاش میشد بچه بشم بابا رو باز بغل کنم... واسه اون بوسه هاش من بمیرم و تب کنم
کاش می شد مامانم واسم دوباره قصه گو بشه... رو صورت و موهام دوباره اون دست بکشه
ولی افسوس حالا بابا دیگه پیر شده... از من و بزرگیام ی دنیا دلگیر شده
حالا مامان توی قصه ها صداش میلرزه... هنوزم نگاه نازش به عالمی می ارزه
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خاطره انگیز بود