سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        چند کوتاه

        شعری از

        علی حیدری معاف ( فریاد)

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۵۹ شماره ثبت ۹۴۹۳۸
          بازدید : ۲۲۵   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی حیدری معاف ( فریاد)

        دیگر مگو ز مرگ که دل را شکیب نیست
        شهباز عشق هستی و هیچت نشیب نیست
        در روزگار ما که درو صدق کیمیاست
        تو از نوادری که به جانت فریب نیست
        با من سخن بگو که تو را دیده ام به دل
        تو جان جان جانی و هیچت رقیب نیست
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        آنانکه تو را به بردگی میخوانند
        در شرک جلی ز حق سخن میرانند
        باور نکنید اگر رجز میخوانند
        در قعر حقارتند و خود می دانند
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        هرگز نرسی به فهم ای مرد جفنگ
        زینسان که تو را هست به دانش سر جنگ
        دنیا همه بر علم و هنر مشتاقند
        تو مانده به عصر حجری چون خر لنگ 
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟ 
        قصهٔ زهد ریاکار شنیدن دارد ؟
        عمر برباد و کمر خم شده از بارگران
        شهر ویران که خری میل چریدن دارد
         مصرع اول از شادروان استاد شهریار
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        بی تکلف گفته ام ای هوشمند
        رشتهٔ تعقید بر پایش مبند
        چونکه غم آتش زند بر سینه ام
        گفته ها بی صبر بیرون می جهند
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        سفیه و ملحدم خواهی بخوانی  ..... بخوان جان برادر تا توانی
        به دین زور و زر هرگز نباشم  ..... نشد آیین من جز مهربانی
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

        از نور گفتی ،
        و تابشی که بر برگها
        رنگ برنگ میرقصد .
        اینها فریب است
        از تو 
        تو که مادرزاد
        نابینایی !
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        تک بیت
        پرتو دانش چو سازد آشکارا هر کژی ----- هر ستمکار فرومایه خرد را دشمن است
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        کژدمند و کارشان جز نیش نیست ,,,,,,,,,, درک و فهم ابلهان زین بیش نیست
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        نور وجدان شما میتابد
        از نهادی که درو نیست ریا
        ریش‌ باشد و نباشد به کنار
         به محاسن‌ نبود طینت ما
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        شهد و شرابیست به هم ریخته  ،،،،،،، علم و ادب را به هم آمیخته
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3