گاهگاهی قلب من سخت هوایی میشود
مثل بغض لحظه ای بعد از جدایی میشود .
مرغ باغ ذوق من این بار راهیست ولی
...نه به راه مشهد و نه کربلایی میشود ...
طائرم این بار چون طعم غریبی راچشید
دلبهشن ها داده است و مجتبایی میشود
بعد غصب حق حیدر در میان کوچه ها
بر گل یاس علی بی احترامی میشود
جام صبر غیرتش در پیش چشم فاطمه
با نگاه دومی بشکسته جاری میشود
گرچه روی پنجهی پا قامت خود را کشید
بیهوا زد ،چادر فاطمه خاکی میشود
میخ و مسمار و در سوخته این را میگفت
کَم کَمَک دارد دگر وقت جدایی میشود
چند روز از فوت بابایش گذشته لاجرم
دخترش دارد دوباره آسمانی میشود .
بعد این حیدر فقط با چاه میگوید سخن
کار اولاد علی هم گریه زاری میشود .
بعد این دیگر حسن در خانه میماند فقط
کوچه شاید موجب آشفتهحالی میشود .
کاش میشد حرمی سازیم در شان حسن
گر بسازیم این غریبی ها تلافی میشود .
فاطمه گفته بدانید اینچنین است قاعده
هر که گوید یا حسن کرببلایی میشود .
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید