آدرِنالین
دل من گاه
یک صخره نشین است
هر آن ، بیم سقوط
اینهمه آدرِنالین خرجِ صعودها کردم
دل من گاه
یک غارنشین است
هر آن ، بیم ثبوت
اینهمه برای عشقِ روحِ خود
خرجِ عبورها کردم
درمیان اینهمه نمازها
چون پُرَم ،
ز دنیایی نیاز،
درمقابل الله ام
یه عمریست که عاشقانه
باخضوع
صرفِ قنوتها کردم
چون میان اینهمه ،
موضوع منتشر به دنیا ،
تنوع طلبم
من چقدر،
برای کسبِ اینهمه ایده ی ناب ،
زمان گذاشتم و یه ریز
صرفِ هبوط ها کردم
بهر انتخاب دینم که به حق ،
بهترین دین جهانست یقین
چقدرمن وقت گذاشتم ،
بهر کنکاشِ یقین
چقدرمن زمانِ عمر،
صرفِ سلوک ها کردم
زیرِ ابهام و خطا بردنِ کل اینهمه اندیشه ها
به من ربطی که نداشت ،
وظیفه ی عالِم بود
گشتم و گشتم و نابها را پسندیدم من
آنهمه وقت که دیگران گذاشتند ،
برای لت و پار
من بجایش آنهمه وقتِ عزیز
بهرِ تمجید ز نابها وسپس ،
صرفِ درودها کردم
من بجای ساختنِ مارشِ عزا
زیباییِ عالم را پسندیدم و وقت ،
صرفِ سرودها کردم
صوتِ گوشخراش شیپور را
هیچگاه هیچگاه
نپسندیدم من
بعضی میگویند آن ،
ساز و کاری ، جهت دیوانه هاست
بجایش سهمیه ی ،
وقتِ کوتاهم را
بهر گوش دادن اصواتی خوش
همچو نی ها و فلوت ها کردم
من همه جهل برایم ،
زشت است و کریه
بهر اینست که به دنیای هنرها و علم
تا توانستم ورودها کردم
بهمن بیدقی 99/10/15
بسیار زیبا و جالب بود
موفق باشید