سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        تیغ

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۰۹:۵۶ شماره ثبت ۹۳۹۹۶
          بازدید : ۳۳۳   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        تیغ
         
        بوته زاری بود مملو از، تیغ
        به ناکجاآبادی ، بدونِ باران
        گرچه گاهی دیده می‌شد ابر
        همچو نقاشیِ ابر درآسمانش ،
        ولی این دلیل نبود بر باران  
        زیرا : همه سترون بودند ، آنهمه میغ
         
        همانگونه که گلستان
        مزیّن است به انواعِ گل
        دراین بوته زار گیاهان
        ملبس بودند ، به انواع تیغ
         
        دردِ بی آبی با آنهمه شاخه های خشک
        کاری میکرد ،
        که به اندام نحیفشان
        به جای گُل ، میزد بیرون
        انگار یکعالمه میخ
         
        سرطانی ازمیخ ،
        گاه آنقدر ‌رشد میکرد بر اندامشان
        که شباهت داشت ، به انبوهی سیخ
         
        ساکنینِ ناکجاآباد
        از سمندر و مار و ، سرگین غلتان
        همه زندگیِ شان را
        وحشیانه طی میکردند
        عادت شده بود برایشان، بیرحمیِ محض
        دنیا یعنی خودشان
        نسبت به دیگران ، بگو بیقِ بیق
         
        گرچه آن بیچاره ها ، گناه نداشتند
        دنیا با آنها داشت ، دائم سرِ جنگ 
        دنیا با آنها نداشت ، هیچ سرِ سازش
        درآن دنیای فرومایه ، بی ستیغ
         
        اگر بی گناهی، ره گم کرده
        احیاناً گذرش ، می افتاد آنجا
        پذیرائی شان ، اینها بود :
        تشنگی، گرسنگی، داغی وسرمای شب
        نیش و دردِ تیغ
        نتیجه ، اینها بود :
        چهره ای زرد ، ورم ، کبودی ، درد
        با چاشنیِ کلی جیغ
         
        بهر این بود که گرچه وسعتی داشت ،
        بسانِ دنیا
        ولی باید زود گذر میکردند، همه ی مسافران ،
        ازآن راهِ پُر ز درد ، زیرا که :
        بی آبی و وحشیگری و،
        صدها کوفت و زهرمارِ دیگر، به آنها می گفت :
        زود بگذرید ازمیانِ آنجا
        که وقتتان هست ، بسیار ضیق
        گرنه، ماجرای سرکشیدنِ جامِ رحمت است و، با پوزش، ریق
         
        شب اش هم ، همچو روز بود لامصب
        مثل یک دواتی از جوهر بود
        وحشیانه ها وول میخورد در درونش ، چون لیق
         
        گاه درسکوت شب، شنیده می‌شد ،
        درآن فضاهای هراس
        ز بیگناهی ، صداهای زجر
        یکعالمه از زمختی اش، نعره ای وحشتناک
        بی صبریِ بدبختی وازجاریِ سمّ، آمیخته با جیغ و ویغ
         
        اینجا را داشته باشید با اینهمه ترس
         
        مجنون، با آنهمه احساسِ لطیفِ عاشقی
        به خطای مادرپدرش وسیبِ قرمز،
        افتاده بود دراین سرا
        زعشقِ لیلای خودش، سرگشته بود به بوته زار
        آنهمه عافیت به دنیای عشق
        بدل گشته بود ، به دنیایی تیغ
         
        بعد از یک عمر تلاش
        که لحظه هایش ،
        پُر ازالتماس ونذر و خواستنِ لیلا بود
        به ضربتِ رهزنِ زندگی ، عمر
        دگر راحت شد ،
        مجنونِ آواره ی ویلانِ درونِ بوته زار
        به لطفِ یک ضربتِ تیغ
         
        روح مجنونش رها شد
        به درونِ آسمانها
        روحش سرگشته نبود دگردرونِ آسمانها
        لیلای واقعی را او یافته بود
        در آسمانها
        درمیانِ یک گلستانی ز گل
        بدونِ حتی یک تیغ
         
        بهمن بیدقی 99/10/11
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۲۰
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و پر معنی است
        در وصف حضرت عشق
        دستمریزاد خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۴۵
        باسلام وعرض ادب استاد بزرگوار
        ممنونم از اینهمه لطفی که بی پایانست
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ ۰۷:۲۳
        درود فراوان ادیب فرزانه جناب بیدقی عزیز وارجمند
        بسیار زیبا وبا معنا
        قلمتان مانا
        مستدام ومسرور
        در پناه حق
        ایام بکام 🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ ۰۹:۴۶
        باسلام وعرض ادب استاد بزرگوار
        ممنونم از اینهمه لطفی که بی پایانست
        همیشه شادمان باشید در کوی حق
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۱۲
        با سلام وارادت
        استاد بزرگوار
        سرودی نا ب و بامعنا خواندم
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۴۵
        باسلام وعرض ادب استاد بزرگوار
        ممنونم از اینهمه لطفی که بی پایانست
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۹ ۰۱:۰۱
        درود
        بسیار
        زیبا
        عالی


        *_꧂🌸☘️჻*
        🌸 🌿 *꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸_____*
        ☘️჻🌸🌿
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۹ ۰۷:۴۹
        باسلام وعرض احترام بزرگوار
        سپاس بیکران از لطف و محبتتون
        سلامت باشید و شادمان
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ ۱۶:۵۳
        سلام و درود های بیکران نثار شما

        جناب بیدقی ارجمند و بزرگوار

        .....

        گاه درسکوت شب، شنیده می‌شد ،
        درآن فضاهای هراس
        ز بیگناهی ، صداهای زجر
        یکعالمه از زمختی اش، نعره ای وحشتناک
        بی صبریِ بدبختی وازجاریِ سمّ، آمیخته با جیغ و ویغ

        .....

        سروده ی زیبایی از رقص قلم تان خواندم

        برقرار باشید همیشه

        و قلم تان مانا و ماندگار

        در

        شاعرانه ها

        و

        عاشقانه ها

        🌹
        🌹
        🌹
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ ۱۷:۴۱
        باسلام وعرض ادب گرانقدر
        سپاس بیکران از دریای بزرگواریهایتان
        سلامت باشید و مسرور
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0