من اثر مرگ كه بـشناختم
حرص وطمع،پشت سرانداختم
سلسله جنبان عبادت شدم
كوس رحيل است كه بنواختم
٭٭٭
خداوندا به زندانت اسيرم
نه چون روباهيَـم،غُرنده شيرم
ولي از قدرتت مي ترسم از تو
در اين زندان تو، ترسم بـميرم
٭٭٭
برادر با تو رسم حق بـگفتم
دُري از پارسايي ها بِـسُفتم
طريق پارسايي ، رسم حق بود
من اين مطلب كه فهميدم بگفتم
٭٭٭
دُرِ معجون این معنا بـجوئید
به هر در معنوی باشد بـپوئید
هر آن سر پُـر نگشت از معنویت
ز پاها بارکش بر یک کدوئید
٭٭٭
در اين دنيا ، روان چون آب جوئید
روان در دشت و دريا و به كوئيد
اگـر جويا شديد آن معنويـت
شماها نـزد حق ، پُـر آبـروئيد
٭٭٭
در مُلك خداوند جهان ، هركه كند فكر
آثار نكوتـر به نظـر آورد و بِكر
اي نور دو چشمم ،پسر اين حرف تو بشنو
آثار خدا را بـتوان بنگري از فكر
٭٭٭
در دايره ي چرخ كهن، هر چه كنم فكر
فكرم بـنمايد به تو و رو آورم به ذكر
فكرم نـتوان رد شود از دايره ي چرخ
در بُعد همين چرخ ، فزونتـر شودم فكر
٭٭٭
حسن مصطفایی دهنوی
بسیار زیبا و نکته سنج بویژه بندِ اولی که در بحر خوش آهنگ سریع هم ماهرانه سرودند هرچند محتوای رحیل باشد روح شریف شان شاد در پناه یکتاایزد متعال