سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        شعر ضرب المثلی

        شعری از

        محمد شمس باروق

        از دفتر مهتاب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۹ ۲۱:۵۲ شماره ثبت ۹۳۷۱۸
          بازدید : ۲۸۱   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه


        دنیای امروز ، دنیای غریبیست برادر
        هر وقت ماهی رو از آب گرفتم تازه نبود
        سیبی که از وسط بریدم مثل هم نبود
        پز ندارم جیبم هم خالیست
        مار چه بی پونه، چه با پونه
        در جلوی خانه ام خوش نشین است
        برادر جان
        چاقوی من دسته خود را برید
        بی گتاه پای دار می روم
        ار محبتم هیچ خاری گل نکرد
        بار کج به منزل رسید
        ماه همچنان پشت ابر
        چاه کن بالای چاه
        من بدبخت رهگذر ته چاه
        برادر جان
        یاد گرفتم فیلم یاد هندوستان نکند
        کبکم دگر خروس نخواند
        برای من دگر  دم خروس
        از قسم حضرت عباس باور پذیرتر است
        برادر جان
        دوستان آفتابه لگن هفت دست
        شام و ناهار هفت قلم
        حسابشان پاک نیست
        از محاسبه هم باک ندارند
        برایشان هم جیک جیک مستون شد
        هم باد زمستون کار ساز
        برای آنها یک گل بهار شد
        به دعای گربه سیاهشان بارون آمد
        با یک تیر چند نشان زدند
        برایشان پول علف خرس است
        برای من گوهر نایاب
        حسود بودند براحتی آسودند
        یک من ماست برایشان همه اش کره شد.
        مرغشان هم غاز بود
        برادر جان
        فهمیدم بادمجان بم آفت دارد
        و صبر کلید هیچ کاری نشد
        تو این زمونه
        کوه ها به هم می رسند
        آدم ها دور و دورتر
        آسمون همه جاش سیاه رنگه
        از این ستون‌ تا این ستون فرجی نشد
        اندازه نگه داشتم،
        اما اندازه من صفر بود نه نکو
        برای من آب دریا از دهن سگ کثیف شد
        و پشت دستم داغ نشد که نشد
        ریگ تو کفشمون نبود
        براحتی پا تو کفشمون کردند.
        گاومون هر روز زایید

         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۵ دی ۱۳۹۹ ۰۸:۳۷
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۰۹:۰۸
        درود بر اندیشه ناب شما
        هنرمندوشاعر ارجمند
        همواره تابان
        جوشان وخروشان باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سيد هادی حسینی(هادی)
        جمعه ۵ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۲۴
        درود بر شما زیبا بود
        محمد شمس باروق
        يکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹ ۱۴:۱۵
        ممنونم خیلی محبت کردید
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4