« رتبه ي مردان »
دين انسان و عدالـت ، رتبه ي مردان بُوَد
هر كس اين معنا نـداند ، پيـرو شيطان بُوَد
مملكت بر حكم حاكم ،بسته است و عدل او
حاكم اَر اين را نـداند ، مملكت ويران بُوَد
رشوه خوردن،حكم را در مملكت زايل1 كند
رشوه دادن ،رشوه خوردن، كار نا مردان بُوَد
هر كسي خواهد كه مردم تابع فرمان شونـد
بايدش در كار آنها غمخور و تابع يزدان بُوَد
تابعان را حكم عادل، بهتر است از نان شب
چونكه آنها اين نـدانند ، نقص با ايشان بُوَد
هركه در خودخواهي ومستي،بِبُرده سود خويش
كي وظايف را شناسد ، پستـر از حيوان بُوَد
هركسي سرشته تنظيم ملّت را، رها سازد به غير
چون زنِ بي عفت ولگرد عياشست وكو عريان بُوَد
اي برادر نظم و استقلال ملت،واجب و لازم بُوَد
هر كس اين معنا نداند ، فكر او حيران2 بُوَد
هر كسي دستور نيكان را ،به نا اهلش سپرد
چون خري مانَد،كه دست وپاي او در طين بُوَد
هركه در بي نظمي وعُجب و تكبر كرد زندگي
كي شود منجي مردم و يا تابع فرمان بُوَد
از براي حفظ استقلال ملت ، رئيس فرزانه اي
همچو خورشيد جهان آرا ، نور افشان بُوَد
وز براي نظم و استقلال ملت،رأي هر بيگانه اي
چون شب تاريك ظلماني، رهزنش شيطان بُوَد
هر كسي از بهر دين و ملت و ناموس خويش
قد بر افرازد به مردي ، بنده ي يزدان بُوَد
هر كسي از بهر تقلّب، دست زد در كار خير
رهزن پستي بُوَد ، چون بنده ي شيطان بُوَد
هركه را حُب رياست وعشق زر اندر سر است
او پيمبر(ص) را نخواهد ،طالب اهريمن3 بُوَد
هر كه بشناسد نصيحت را ،به زر محتاج نيست
روشنايي در نصيحت هست و دُر افشان بُوَد
اي حسن بر بند دفتر،بس كن اين گفت وشنيد
اين جهان سرتاسرش،از اين نصايح انبان4 بُوَد
٭٭٭
1- دگرگون كردن 2- سر گشته – سرگردان 3- ديو - ابليس 4- انبار - پُر
حسن مصطفایی دهنوی
استاد بزرگوار
غزلی نا ب با مضامینی عاشقانه و عارفانه خواندم
به مهارتی شاعرانه هزاران درود