سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        گفته بودم برای ساحره ها ( ترکیب بند)

        شعری از

        سید رضا موسوی

        از دفتر بختک مرا ببوس... نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۱ ۱۰:۱۸ شماره ثبت ۹۳۴۱
          بازدید : ۱۲۳۱   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید رضا موسوی

        هستی ام را دوباره غم زده اند بر دو چشمم دوباره نم زده اند
        در کنارم تو را رقــــم زده اند بختمان را گره به هم زده اند

        لب به لب راهمان شبیه شده صورت کارمان قبیح شده
        اُمّـتی که تو را مسیح شده بر سر و پیکرم اَلم زده اند

        چشم ها را نبسته کور کنید قلبتان را کمی صبور کنید
        از ورق ها سریع عبور کنید چون به شعرم دوباره سم زده اند

        ریختم بر قلم جنون تو را عقده بودم شبی درون تو را
        میمکیدم ز سینه خون تو را روی دوشم تو را علم زده اند

        غصه های { بیا جدا نشویم } اهل تفسیر آیه ها نشویم
        گرچه هرگز <من و تو> {ما} نشویم بختمان را گره به هم زده اند



        ساکت اما شبیه عربده ها رفته بودم به سمت خاطره ها
        از تمام تمام دغدغه ها گفته بودم برای ساحـــره ها:



        من همینجا مواظبش بودم با خدا گرم گفتگو شده بود
        من سکوتم؛ سکوت هم زیباست از " منی " که برای او شده بود

        گفتم او هم شبیه عربده ها می زند ضربه ایی به پیکر من
        رفتم از عشق او به سمت جنون ؛ غرق در جستجو شده بود

        خسته از نیَّتی خبیث شدم زیر باران همینکه خیس شدم
        مَردِ مُرده{همیشه "هیس " شدم}...قاتلی ماه رو شده بود

        گفته بودم به عزت و شرفش خوانده بودم تمام منزلتش
        وقتی آمد به سمت من هدفش تیرهایش کمانِ مو شده بود

        عهد کردم ؛ تمام خاطره ها ، بین من با خدا به اوج رسید
        او نبود و توهمی که نبود مثل من نه؛ شبیه او شده بود




        کاش میشد مرا سپر نکنند در سراط تو در به در نکنند
        بی اجازه "فقط" سفر نکنند {تا تو رفتی} مرا خبر نکنند



        راوی قصه را ترور نکنید شعرهایم تباه تر شده اند
        حرفهایم نگفته گفته هنوز مثل اینکه گناه تر شده اند!

        من همیشه شبیه فرضیه ها قتل های اتاق فکر تو ام
        مرده هایی که هم اتاق منند در بخاری سیاه تر شده اند

        باورم کن برای جشن و سرور پیری ام یک سوال ساده شده
        خاطراتی که رفته رفته به باد از خودم بی پناه تر شده اند

        نامه هایت که آسمان من اند می نشانی ستاره در دل شب
        چشمهایت که چلچراغ شبند از همیشه ماه تر شده اند

        گفتگوها خیال و وهم منند رفته بودی مرا عذاب شوی
        سمفونی های سینه چاک منم از همیشه آه تر شده اند



        سید رضا موسوی
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        امارفا - آمارگیر رایگان سایت
        1
        در حال بارگذاری