« سرو آزاد »
سرو آزاد منش ، سركشي از سرو تو بود
وَر نه در من زِ ازل ،سركشي از اصل نبود
سروس و سلبس1وكاجس،همه در سركشي اند
تاك2 انگور منس ، سر زِ خود آورد فرود
نوجوانا قدِ سروت به ره سركشي است
نزد حق در غلطس ،سر تو بياور به سجود
پير دانا دل ما گفت: به هـر فرد جوان
من جوان بوده ام و سرو قدم همچو تو بود
نوجوانـي بـگذشت ، نوبت پيري بـرسيد
اين قدِ خم شده ام بر تو شد امروز شهود
روزگاري است به دنيا زد و خوردي دارم
نيرويم بُرد ، نبردم من از آن ذره اي سود
روز و شب كرد سرم،گرم به بازيچه خود
نيرو و حُسن جواني ، زِ دستـم بِـرُبود
غافل از كار خودم، روز حسابم چه كنم
در حسابم رسد آن علم خداوند وَدود3
نوجوانا به ره سركشي ات گـر بِـروي
در كمينس به تو اين گردش اين چرخ كبود
چرخ دنيا ، كه بـگردد به هوسبازي ما
كي گذارد من و تو،در ره حق رو بنمود
آخر اي آدميان ، حكم خدا را شنويد
حكم از آن شد ،بنهند آدميان سر به سجود
سروس وسلبس وكاجس،ثمرش را كه بديد
ثمر شاخه ي انگور به نفع همه بود
من چه گويم زِ جفا و ستم چرخ كهن
گردشش بر همه ماها شده اس مثل حسود
گردش چرخ به غير از ره و راهِ من و توس
كي گذارد كه به جنّت بـبريم راه ورود
غافل از كار خود و روز قيامت مشويد
رهرو راه همان جايي و بر غيب و شهود
آخر اي آدميان ، حيله و تزوير4 زِ كيست
آنكه بر ياد بشر داد كيست و كه بود
نوجوانا تـو سـرت را زِ ره پند مَـپيچ
گر سر از پند بـپيچي، بشوي مثل يهود
آفرين بر تو حسن ، سرو جوانان گفتي
گر جوانان بـپذيرند اثـر طرح تو بود
٭٭٭
1- درختي است دراز بی ثمر 2- درخت انگور 3- بسيار با محبّت 4- مكر– فريب و نفاق- دروغ
حسن مصطفایی دهنوی
سلام و احترام
روح شریف شان شاد
سلامت باشید و سرافراز