بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از استاد و برادر بزرگوارم جناب آقای حمیدی زاده که شعری به این زیبایی به اشتراک گذاشتند که بسیار ارزشمنداست و ویرایشی بسیار ارزشمندتر نمودند بسیار سپاسگزار و این غزل بعد از تایید متعلق به ایشان است و این صفحه فقط و فقط افتخار انتشارش را داشته است و انشا ...در صورت صلاحدید استاد جواب نظرات احتمالی را خواهند داد نه کوچکتان .همین.
این غزل استاد حمیدی زاده تقدیم شده تمام ما و شما سروران عزیز و مهربانم .مبار کمان باشد. و آل رسول الله (ص)برای تمام خوانندگان ، نظر دهندگان ، عبور کنندگان و رسولان به حق قلم دعای خیر کنند و آرزوی سر بلندی و عزت انشالله
التماس دعا
ما نیز با شما همراه میشویم در خواندن غزلی از استاد حمیدی زاده .اجرشان با سیدالشهدا باشد
سنجاق سرم :
گر که سنجاق سرم نیست ، سری هست هنوز
خاک شد گر کفن اما ،اثرم هست هنوز
من ز هر حرمله خویی که نخواهم ترسید
اینک آن مادر خونین جگرم هست هنوز
گفتی ام میزنمت نام ز مولا ببری
گفتمت زخم بزن چون سپرم هست هنوز
گفتم ای ظالم شامی تو کمی طعنه نزن
سایه ی رحمت بابا به سرم هست هنوز
با زمین خوردن من در دل خود می خندی؟
شرم کن ! لطف ز ساقی ِ حرم هست هنوز
دفتر شعر تو قنداق علی اصغر بود
بهر آن خاطره ها چشم ترم هست هنوز
می توانم بخداوند شکایت ببرم
جان سادات به زهرا نظرم هست هنوز
شعر:سنجاق سرم
نوع شعر:غزل
شاعر:استادحمیدی زاده (همزاد)
1391/11/9 دوشنبه بعد از اذان ظهر
شب ولادت رسول الله (ص) و امام جعفر صادق (ع)